رضا اسماعیلی
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم.
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبَت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمهگاه
در میان نهاد
و انتظار، در بُهت کودکانۀ حَرَم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبَت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست!
(سیدحسن حسینی، گنجشک و جبرئیل، صص 35 و36)
آنان که از آغاز تا به امروز با قافله شعر و ادبیات انقلاب اسلامی همراه بوده اند، به خوبی میدانند که نام «سیدحسن حسینی» با شعر و ادبیات انقلاب پیوندی ناگسستنی دارد، چنانکه به درستی میتوان از وی به عنوان یکی از پایه گذاران شعر انقلاب نام برد.
زنده یاد سیدحسن حسینی از شاعران جریان ساز و نامآور نسل اول انقلاب بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای ایفای رسالت انسانی و اجتماعی خویش، پا به وادی ادبیات گذاشت و با خلق آثاری قابل تامل و ارزشمند، شجره طیبه شعر انقلاب اسلامی را بارور کرد. بسیاری از ادب دوستان او را با مجموعه شعر«همصدا با حلق اسماعیل» که جز نخستین آثار منتشر شده در دهه اول انقلاب است میشناسند. این دفتر شعر در سال 1363 به همت حوزه هنری چاپ و منتشر گردید.
«همصدا با حلق اسماعیل» در زمان خود حادثهای خجسته در شعر بود. بدون اغراق باید گفت که صلابت و حلاوت بسیاری از شعرهای این دفتر که در سالهای آغازین انقلاب سروده شدهاند، در ذایقه بسیاری از خوانندگان مشتاق و جدی ادبیات معاصر هنوز هم باقی مانده است.
حسینی با انتشار«همصدا با حلق اسماعیل» خود را به عنوان شاعری خلاق و صاحب سبک به جامعه ادبی معرفی کرد و نام روشن خود را در دفتر شعر انقلاب اسلامی به ثبت رساند. او تا آخرین روزهای حیات خویش نیز – با تحمل ریاضتها و ناملایمات فراوان – همچنان حضوری فعال و تاثیرگذار در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی داشت و بیهیچ اغراقی، نسلهای شاعران بعد از انقلاب همه به نوعی از او و آثارش تاثیر پذیرفتهاند.
«راز رشید»، سماعی حماسی
و سرخ است
اما در میان همه آثاری که از حسینی منتشر شده است، هیچ دفتری از نظر انسجام ساختاری، ارجمندی مضمون و برخورداری از مولفههای زیباشناختی به پای مجموعه شعر عاشورایی «گنجشک و جبرئیل» نمیرسد. چنانکه استاد گرمارودی که خود از پایه گذاران شعر مدرن دینی و خالق شاهکار عاشورایی «خط خون» است، در یادداشتی درباره این مجموعه شعر گفته است:
«سیّدحسن حسینی در مجموعه والا و ارزشمند«گنجشک و جبرئیل»بنایی نو نهاده است که در آن، نه ذرّهای ادب توحید خدشه دیده است و نه در توصیف اهلبیت به حوزههای غلوی که در «شمع جمع» فؤاد کرمانی و امثال او به چشم میخورد، وارد شده ـ و خدا داناست چه بهانهها که به دست دشمنان شیعه میدهد این غلّوها ـ و نه هیچ از قلّههای کرامت و حماسه آنان فروتر آمده است.»
(سید علی موسوی گرمارودی، مقاله: شاعری در تصرّف شعر، نگاهی به شعرهای آیینی زنده یاد دکتر سیّد حسن حسینی)
بدون شک، شما هم از خواندن سپیدسروده عاشورایی «راز رشید» زنده یاد سیدحسن حسینی که در مجموعه شعر ارجمند «گنجشک و جبرئیل» آمده است، احساس غروری حماسی میکنید. واژه به واژه این شعر عاشورایی در جان ما لذتی آمیخته با حماسه و سربلندی میریزد. بیان محکم و فاخر شاعر، مضمون بکر و با طراوت، واژگان نجیب و غیرتمند و محتوای برگرفته از آموزههای اصیل دینی به این شعرعاشورایی شرافتی میبخشد که هر انسانی از خواندن آن – به سهم خود – حظِ معنوی میبرد.
نکتۀ دیگر این است که شعر تا حدود بسیار زیادی از شخصیت شیعی شاعر آن رمزگشایی میکند. در پشت واژگان زلال و آسمانی این شعر، ما سیمای پرصلابت شاعری را به نظاره مینشینیم که بر بال کلماتی اهورایی عروج میکند و کربلا را از ورای حجابهای ظلمانی و نورانی – با چشم دل – به تماشا مینشیند. شاعری راستقامت و سربلند که شورهزار جانش تشنه «لبیک» به ندای «هل من ناصرِ یَنصُرنیْ» سرور و سالار شهیدان کربلاست تا به برکت این لبیک، کویرستان جانش را بهارستان رستگاری کند و فردا «بر آستان جانان» گلبانگ سربلندی سر دهد.
در این سرودۀ عاشورایی، واژهها دست روح ما را میگیرند و در سماعی حماسی و سرخ به آسماناشراق میبرند. نجابت و اصالت واژهها در این شعر به حدی است که ما با هیچ یک از واژگان شعر احساس ناآشنایی و بیگانگی نمیکنیم. همۀ واژهها در این مینیاتور عاشورایی، مَحرَمان خلوت انس و مُقربان آستان حضرت کریماند. شرط راهیابی ما نیز به این حلقه، اهلیَت و مَحرمیّت است:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
واژهها در این شعر – همچون یاران امام حسین(ع) – خود را برای جهادی شگفت آماده کردهاند. وارستگی و مناعت طبع را در سیمای این واژههای اهورایی به خوبی میتوان دید. واژهها در این سپید سرودۀ عاشورایی، به سینهسرخانی مهاجر میمانند که از غربت زمین کوچیده و به بیکرانگی آسمان دل سپردهاند. این واژهها از عاشورا نمیگویند، بلکه عاشورا را شهود میکنند و در بطن حماسۀ عاشورا متولد میشوند. اگر چشم بر سیمای این واژهها بدوزی خواهی دید که همچون جنگاورانی بیباک و ثابتقدم، اذن ورود به میدان میطلبند و شهادت را لحظهشماری میکنند.
اگر «راز رشید» را یک بار دیگر با تأمل و دقت بیشتری بخوانید و به چینش واژگان آن دقت کنید، به خوبی درخواهید یافت که قرابت این شعر با حماسة عاشورا بیش از آن چیزی است که تاکنون تصور میکردید. برای مثال چینش واژگان این شعر آن چنان است که هر واژهای به درستی در جای خود قرار گرفته و امکان پس و پیش کردن حتی یک واژة این شعر وجود ندارد. و این درست به آرایش رزمی و صحنهآرایی هوشمندانه و هنرمندانة لشکر کوچک امام حسین(ع) در دشت کربلا میماند. گویا شاعر در این شعر، واژهها را آمادۀ جنگیدن و نبردی تن به تن با لشکریان کفر کرده که در چینش هندسی آنها چنین دقت قابل تحسینی به کار برده است!
نکتۀ شگفت دیگر اینکه اگر واژگان شعر را بشمارید، رازی دیگر از اسرار سر به مُهر این شعر بر شما آشکار میشود. تعداد واژگان به کار رفته در این شعر با احتساب «واو»های عطف به 74 واژه میرسد، یعنی چیزی نزدیک به عدد شهدای کربلا! گویا «سیّد» خود نیز به این راز پی برده بود که در واپسین روزهای عمرش وصیت کرد که این صلۀ آسمانی – مجموعهشعر گنجشک و جبرئیل - را در غربت خاک همنشین او سازند. به هر روی باید گفت که علت تشخص و برجستگی این شعر عاشورایی این است که این شعر از جنس خاک نیست و در آسمانها ریشه دارد. درخشندگی و آیینگی این شعر به حدی است که آن را از دیگر سرودههای عاشورایی، چندین و چند پله بالاتر مینشاند و همردیف سرودههایی همچون دوازدهبند محتشم کاشانی و «خط خون» گرمارودی قرار میدهد. بدون شک مُهر تأیید «روح القدس» بر پیشانی نجیب این شعر خورده که آن را اینچنین دوستداشتنی و ارجمند کرده است.
به عنوان حسن ختام، شما را به بازخوانی فرازی از مقاله قابل تامل محمدکاظم کاظمی درباره مجموعه شعر«گنجشک و جبرئیل» دعوت میکنم:
«گنجشک و جبرئیل» از چند جهت، یک اثر متمایز و متبارز است. نخستین وجه تمایز آن، وحدت موضوع است، یعنی این کتاب، از معدود مجموعه شعرهایی است که به طور کامل به شعرهای مذهبی و غالباً عاشورایی یک شاعر اختصاص دارد. در کنار وحدت موضوع، وحدت قالب شعرها هم قابل توجه است، چون همه در قالبهای نوین سروده شدهاند. اما از این دو مهمتر، وحدت ساختار شعرهاست، به گونهای که گویی همه کاملکنندة یک ساختمان واحد هستند. ما پیش از این، شعرهای ساختمانی بسیار دیده بودیم که اجزایشان کاملکننده همدیگر بودند، ولی اینکه شعرهای یک کتاب، علاوهبر ساختار درونی خویش، ارتباطی با یکدیگر داشتهباشند، به ندرت اتفاق افتاده است، و یکی از این موارد نادر، همین کتاب «گنجشک و جبرئیل» است. زمان سرایش شعرها، قالب، محتوا و از این مهم تر، هماهنگی شعرها از لحاظ لحن و شیوة تصویرگری، همه مؤید این هستند که ما با اثری یکپارچه مواجه هستیم. اثر مهم این یکپارچگی، حفظ حالت عاطفی خواننده در طول خواندن کتاب است و بدین ترتیب، شاعر بهتر میتواند او را در این فضا نگه دارد.
(محمدکاظم کاظمی، مقاله: «گنجشک و جبرئیل»، حادثهای در شعر عاشورایی)
امید آنکه به برکت این شعر، شاعر شیعی و فرهیختۀ آن نیز در روز جزا صلۀ خود را از دست مبارک حضرتش دریافت کند و مورد شفاعت آن امام هُمام قرار گیرد - انشاءالله.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.