شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

کد خبر: ۴۷۱
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۹ - 21 June 2017
پ
میهمانان قسمت بیست و دوم ماه عسل برادرانی (خشایار و پوریا) بودند که در ویژه برنامه روز مادر سال قبل از آرزوی پیدا کردن مادرشان گفته بودند.

میهمانان قسمت بیست و دوم ماه عسل برادرانی بودند که در ویژه برنامه روز مادر سال قبل از آرزوی پیدا کردن مادرشان گفته بودند.که بعد از این برنامه مادرشان موفق به پیدا کردن فرزندانشان می‌شود.همچنین در پایان این قسمت احسان علیخانی از خانه دار شدن این خانواده توسط یک موسسه خیریه خبر داد.

داستان تلخ خشایار و پوریا مهمانان ماه عسل چه بود؟


با هم قسمت هایی از صحبت و حرفهای مادر این بچه ها و پوریا و خشایار را می شنویم:

"مادر پوریا و خشایار: وقتي ازدواج كردم تا پنج ماه همه چيز خوب بود اما يك فعله همه چيز بهم خورد فهميدم معتاد است و مشكل دارد و .... يك بار هم پيش اومد كن همسر سابق من يه شب پوريا يكي أز بچه هامو ميفروشه به خانواده اي كه بچه نداشتن. بچه رو پس گرفتم ."

"مادر پوریا و خشایار: وقتي همه اين اتفاق ها رو ديدم نميدونستم بايد چيكار ميكردم ميخواستم بچه ها رو به پدربزرگشون بدم كه اون قبول نكرد، نه كار داشتم نه پول براي اينكه اونا را از باباشون نجات بدم بودنشون بهزيستي و تحويل دادم...."

"احسان عليخاني: مردم اگه درونمون رو ببينند حاضر نيستند حتي در مراسم تدفينمون شركت كنند پس اگه به جاي قضاوت كردن ديگران  به درگيري هاي خودمون برسيم همه چيز خيلي خوب ميشود."

داستان تلخ خشایار و پوریا مهمانان ماه عسل چه بود؟

برنامه سه ستاره و پیدا شدن خشایار و پوریا:

سه ستاره باعث شد بچه هايم را پيدا كنم

مادر خشايار و پوريا از لحظه اي كه بعد از ١٧ سال بچه هايش را در سه ستاره ميبيند ميگويد:

وقتي سه ستاره رو ديدم فهميدم اين پسران من هستن و همون فرداش باهاشون تماس گرفتم و حالا خيلي خوشحال هستم كه از طريق برنامه شما پيداشون كردم. اما خودم رو سرزنش ميكنم، حماقت بزرگي كردم....

صحبت های خشایار و پوریا:

خشايار و پوريا وقتي وارد صحنه ماه عسل ميشوند از مادرشان دفاع ميكنند و ميگويند او را براي تمام اين سالها دوري سعي ميكنند درك كنند.

داستان تلخ خشایار و پوریا مهمانان ماه عسل چه بود؟


پوريا: وقتي بعد از برنامه تماس گرفت صداش برايم آشنا بود انگار توي ذهنم اون صدا رو شنيدم. اون صدايِِ پشت خط گفت من مادرتم گفتم تا الان كجا بودي و گفت بايد همديگرو ببينيم. قرار گذاشتيم و مادرم رو در تهران ديدم.... وقتي ديدمش فقط گريه ميكرد جاي اون نبودم و فقط شنيدم و دركش كردم.

خشايار: من و پوريا كل سالها همديگرو داشتيم اما مادرم چي؟ اون تمام اين سالها تنها بود.



برای دیدن خبرهای داغ،تصاویر و متن های زیبا به «کانال تلگرام ایرانی نیوز» بپیوندید
مطالب برگزیده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر
* مجله اینترنتی ایرانی نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.