شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

کد خبر: ۱۷۶۴۷
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۱ - 09 September 2020
پ
نقدو بررسی سریال برنامه صبحگاهی
سریال «برنامه صبحگاهی»،   پیرنگ اصلی خود را از این جنبش #metoo گرفته است، مجموعه‌ای آمریکایی در ژانر درام – کمدی است که برای نخستین بار دسامبر 2019  از شبکه اپل تی‌وی پلاس به نمایش درآمد. سناریو و داستان این سریال از کتاب «اول صبح: نگاهی به دنیای بی‌رحمانه‌ تلویزیون صبحگاهی» نوشته برایان استلتر، روزنامه‌نگار معروف آمریکایی الهام گرفته شده است. اگرچه این سریال در روزهای اول در جلب نظر مثبت منتقدین چندان موفق عمل نکرد اما از سوی مخاطبان مورد استقبال قرار گرفته است.

   سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)                             

 در برنامه صبحگاهی "الکس لوی" با بازی "جنیفر آنیستون" مجری برنامه صبحگاهی است که برنامه ای پرطرفدار در منتهن آمریکاست که همکار  پانزده ساله اش  «میچ کسلر»  را که به اتهام جنسی از کار اخراج می شود را از دست می دهد و مجبور است با چالش های این اتفاق دست و پنجه نرم کند. در همین حین، حضور یک خبرنگار میدانی به نام «بردلی جکسون»  که به طور کاملا اتفاقی پای او به برنامه صبحگاهی باز می شود برای او و بقیه عوامل درجه یک، یک تهدید محسوب می شود، بردلی جکسون به عنوان زنی شجاع سر رشته امور را در برنامه صبحگاهی با حمایت رییس شبکه در دست می گیرد و از همان اولین حضور خود به عنوان مجری در برنامه زنده جریان ساز می شود. با مجله اینترنتی شاخه همراه باشید

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

استفاده  و اشاره به از هشتگ  "من هم همینطور " (که به روایت زنان قربانی آزار جنسی می پردازد)  در جای جای این سریال حضور دارد و در قسمت چهارم این سریال به اوج خود می رسد که یکی از قربانیان زن  در جلوی دوربین برنامه صبحگاهی می نشیند و رازهای پشت پرده این برنامه تلوزیونی را افشا می کند.

 سریال "برنامه صبحگاهی " در سه اپیزود ابتدایی نتوانست زیاد موفق عمل کند.در ابتدای قسمت اول به نظر می رسید که این سریال بر روی یک موضوع کلیشه دست گذاشته است با محوریت سو استفاده های جنسی که جنیفر آنیستون در راس آن ویترینی برای پوشاندن ضعف های این سریال است. اما با گذشت  زمان و پخش فصل های بعدی به خصوص از قست چهارم ورق ناگهان برگشت. در این قسمت مصاحبه با  قربانی سو استفاده جنسی میچ ، مجری پر سابقه برنامه صبح گاهی توسط بردلی جیسون سریال را از آن رخوت و طولانی کردن بی دلیل وقایع و ماندن در نقطه اولیه شوکه شدن الکس از اخراج همکار پانزده ساله ش میچ ، سر انجام رهایی یافت. بعد از این مصاحبه حساس و تعیین کننده  با اشلی براون کارمند سابق شبکه ، که با مهارت و شجاعت بردلی، حقایقی که قربانی سعی در مخفی نگه داشتن آن از ارتباطش با میچ داشت همگانی شد و ریتم سریال وارد ریتم قانع کننده تری شد که وقایع را یکی پس از دیگری با سرعت و پشت سر هم ردیف کرد و در سه قسمت نهایی به بهترین ترکیب خود رسید.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

خبرنگاری میدانی یا قدیسی نازل شده از آسمان ؟

در قسمت دوم سریال  اعلام ناگهانی  همکاری با بردلی توسط الکس در یک جشن عمومی  ، مجری مغرور و خودشیفته ای که در آخر سریال به این قضیه اعتراف می کند  نادیده گرفتن زن ها و سکوت در مقابل قربانی شدن آن ها پله ای بود برای رسیدن او به موفقیت، آنقدر نا امید کننده بود که مخاطب تصور می کرد  با سریال  مواجه است که قرار است  تصویری  خیالی . کلیشه ای از  واقعیت  با دست گذاشتن روی کارکتر بردلی جکسون یک خبرنگار زن میدانی جنجالی بسازد و اسیر  سانتی مانتالیسم علی الخصوص زنانه و شعارهای آبکی فمنیستی بشود  که بردلی جکسون  و یک آدم زمینی را تبدیل به یک اسطوره نجات بخش بشریت و یک آزادیخواه  بدون نقص می کند که هنجارها را می شکند و باید هر لحظه منتظر انفجارهای ناگهانی در برنامه صبحگاهی با حضور او به عنوان مجری باشیم.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

زنی چهل ساله که پانزده سال در حرفه خبرنگاری میدانی مشغول به کار است و به گفته خودش در تمام این سالها در گیر مغالطه گری در خبرنگاری بوده است. او در سکانس هایی در فروشگاه لباس  در حالی  این طغیان گری های خود را بیان می کند که کوری لیسون رییس  جوان شبکه با نگاه های تحسین آمیز به او خیره شده، برای او سفارش خرید از گران قیمت ترین فروشگاه های برند آمریکا را می دهد و به هر قیمیتی سعی دارد این منجی زیبا و حقیقت گو را از آن خود و شبکه اش کند. نگاهی که کمی در شخصیت پردازی بردلی جکسون اغراق آمیز و رویایی است و مربوط به قصه های پریان است و پری ای که توسط یک مرد کشف می شود و به جهانیان ارایه می شود ؛ کوری .معتقد است که بردلی انعکاسی از تصویر مادرش( تنها آدم واقعی زندگی اش) است و او را مانند مادرش انقلابی و هنجار شکن می نامد. حتی شخصیت کوری .هم بعد از قسمت چهارم سریال و علی الخصوص در اپیزودهای پایانی قوام بیشتری گرفت و واقعی تر به شد و اینجا می توان دلیل این را که این سریال در قسمت های آغازین امتیاز کمی را از منتقدین و مخاطبان دریافت کرده را متوجه شد.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

بازگشت جنیفر آنیستون با  یک شخصیت پردازی متناقض

جز همه  تمام اینها در قسمت آغازین گویی همه چیز درباره ی زنهاست! دو شخصیت اصلی فیلم زن هستند و شخصیت منفی و منفور فیلم یک مرد و مجری کهنه کار است که قرار است تمام کاسه کوزه ها سر او بشکند. بردلی به مردی حمله می کند و در مقابل او سخنرانی قرایی درباره معدن زغال سنگ و معیشت  مردم می کند و مرد را در اشاره ای نمادین در  هم می شکند و این فیلم توسط زنان با دست و جیغ و هورا همراهی می شود. این انتخاب ها از سر خو آگاهی است. انگار این سریال با دست آویز قرار دادن جنبش "می تو" قصد در هم شکستن تمام مردان کره خاکی را دارد. همان احساساتی بودن و دامن زدن به شایعاتی  که خود این جنبش را د رگیر کرد و از رونق اولیه  آن کاست.

 حتی مخاطبان برنامه هم فقط از یک جنس هستند و انگار تنها تایید آنها از بردلی جکسون به عنوان سخنگوی زنان  مهم است. کوری در جایی به بردلی می گوید که اگر می خواهیم که در رتبه بندی برنامه بالا برویم زن هایی را نیاز داریم که برنامه را تماشا نمی کنند! به طرز عجیبی  این دنیا گویی در دست زنان است! همه چیز به زن ها ربط دارد و گویی آمریکا یک کشور زنانه است که از سکانس ابتدای فیلم قصد در انتقام گرفتن های بی دلیل و بد جلوه دادن کاراکترهای مرد دارد. عنصری نخ نما که دیگر حتی در سریال های تلوزیونی هم کار نمی کند. چرا که جنیفر آنسیتون در شخصیت آلکس که کارگردان سعی دارد او را  خاکستری و حتی شاید کمی بد  نشان دهد تبدیل به یک زن دوست داشتنی می شود ، با اکت ها و حالت های چهره و همان خشم های دلنشین و عصبی شدن های زودگذر که متعلق به بازی  جنیفر آنیستون است و ما سالها در سریال فرندز با آن خو گرفته ایم و آنها را با خود به سریال برنامه صبحگاهی و در اولین بازگشت به تلوزیون پس از سالها آورده است.در اپیزود دوم  و سوم به شکل خسته کننده ای این دیالوگ از طرف آلکس تکرار می شود که من بردلی جکسون را انتخاب کردم و گویا امر به خود شخصیت هم مشتبه شده که لطفی در حق بردلی انجام داده است و حتی کارگردان هم در این دیدگاه با او همگام شده است تا الکس را به زور دوست داشتنی جلوه بدهد. در صورتیکه در سکانس هایی قبل تر مخاطب به طور علنی شاهد این بود و لااقل این برداشت به او تلقین شد که الکس بردلی جکسون را پوششی برای اخراج نشدن و نجات خود کرده است . چرا که او انتخابی غیر این نداشت.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

 او  توسط رییس جوان شبکه "ملکه یخی " خوانده می شود در تقابل با بردلی جکسون حقیقت گو قرار می گیرد و  کوری  که قصد دست به سر کردن الکس را دارد از بردلی می خواهد  می خواهد که روایتگر واقعی زندگی زنان باشد! چرا؟ آیا برنامه صبحگاهی یک برنامه صرفا زنانه است؟ یا از طریق جنبش آزادی خواهی زنان کنترل می شود؟ آیا شبکه یو بی ای تمام نگرانی اش حفظ موقعیت زنان و سخنگوی زنان بودن است؟ یا  کارگردام قصد دارد  رییس جوان شبکه را  تقابل با فرد  میکون ریس مسن تر(نگاه آزادی خواه در مقابل نگاه سنتی ؟) قرار دهد؟ اینطور به نظر نمی رسد که نگرانی  کوری الیسون در اپیزودهای ابتدایی در باب دغدغه های زنان  تنها دست آویزی برای اوست. چرا که او قصد دارد  قدرت شبکه را با حذف کردن فرد به دست بگیرد. آیا در این راه به زنان و بحث های جنجالی آنها نیاز دارد؟ آیا زنان  با پشتوانه قدرت رسانه ای توییتر  امروزه قدرت واقعی امور را در دست دارند؟ تناقضی ابهام آمیز در ساختار روایت این سریال!. شاید که در فصل دو قرار است ببنیم که کوری هم از بردلی و بهانه قرار دادن حمایت از زنان به دنبال سکویی برای پیشرفت خود بوده است. بهتر است امیدوارم که اینطور نباشد چرا که سریالی  را   که از نیمه دوم در مسیر خوب و قابل توجه ای افتاد و مخاطبان بیشتر و نمره های زیادی کسب کرد و توانست خود را از لبه پرتگاه بودن نجات دهد بدون شک در پرتگاه خواهد انداخت.

بیشتر بخوانید مصاحبه با تارنتینو و بازیگران روزی روزگاری در هالیوود

انقلابی  فمنیستی  در یک برنامه صبح گاهی!

یکی از سوال های دیگری که هرگز تا پایان سریال به آن جواب داده نمی شود این است که چرا فرد می خواهد الکس لوری را به هر بهانه ای اخراج کند.او در رتبه بندی پایین تر از میچ قرار گرفته است اما یک شبکه تلوزیونی میلیاردی با مجریان پرسابقه و کار آمد آنقدر نابلد است که حتی درباره جایگزین در تمام این مدت  حتی فکری نکرده است؟ و منتظر مانده بردلی جکسون نامی  از آسمان فرستاده شود و همه آنها را نجات دهد؟

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

درباره چفت و بست نداشتن درست حوادث و روابط علت و معلولی و چهار قسمت اول هر چه بگوییم کم گفته ایم. به طور مشخص شخصیت پردازی دو شخصیت خیلی مهم فیلم یکی الکس و دیگری کوری لیسون در این سریال غیر قابل درک و متناقض و پیچیده است. از آن دست پیچیدگی ها که نه به عمد بلکه از دست کم گرفتن مخاطب ناشی می شود.

جملاتی پر از اغراق و شعاری چه در امواج توییتری و شبکه های تلوزیونی چه در دیالوگ ها مانند  بردلی جکسون آمریکا را نجات خواهد داد، بردلی جکسون یک زن مجرد چهل ساله بدون بچه است همان چیزی که زنان آمریکا می خواهد؛ نوشتن قطعه های برجسته توسط روزنامه نگار معتبر نیویورک تایمز برای بردلی آن هم در اولین حضور او به عنوان مجری و انقلاب فمنیستی در برنامه صبح گاهی توسط بردلی جکسون و ..و ...به نظر کاملا مرد ستیزانه و تبعیض آمیز است و اتفاقی که متاسفانه با وجود روند خوب سریال در اپیزودهای پایانی در دقایق آخر فصل اول به اوج می رسد و با سخنرانی فمنیستی الکس و بردلی درباره قدرت مردان ترسناک و ابرقدرت  و سو استفاده از زنان مظلوم و بی دفاع در محیط کار ! چرا که  اتهام خود الکس به عنوان یک زن کمتر از تهیه کننده برنامه و بقیه عوامل مردی که از ماجرای سو استفاده های جنسی میچ در جریان بودند و سکوت کردند نیست. مگر اینکه صرفا به دلیل زن بودن از او رفع اتهام شود! و اصلا چگونه می شود که الکس در چیزی حدود دو ماه تا این حد تغییر شخصیت بدهد و بیانیه دفاع از زنان صادر کند؟ بهتر است که نتیجه گیری درباره کاراکتر الکس را  به مخاطب واگذار کنیم  هر چند کارگردان قصدی جز این داشته باشد . اما الکس در پیاین فصل هم باز هم به محکم کردن جای پای خود فکر می کند نه چیز دیگری.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

پرداختی دقیق از چرخه قدرت در رسانه 

از اپیزود پنجم به بعد سریال برنامه صبحگاهی وارد روال منطقی ای می شود  و حتی اکت های شخصیت ها قابل قبول تر است. تمام کارکنان شبکه آدم های فرصت طلبی هستند که با اینکه تا پیش از این هم از سو استفاده های جنسی میچ با خبر بودند اما بعد از رو شدن این داستان و عمومی شدنش توسط نیویرک تایمز معنی بی اخلاقی را درک می کنند! آنها بعد این اتفاق  جوری رفتار می کنند انگار با جرثومه گناه و یک غیر انسان طرف هستند. وقتی که میچ به جمع آنها می رود و دوستانه  التماس می کند که در مقابل مقال نیویورک تایمز به حمایت از او برخیزند حتی یک نفر هم داوطلب نمی شود. این پرداخت خوبی است از یک چرخه فاسد. که همه را مانند هم می کند. چرا که میچ همان آدم قبلی است که برای او تولدهای سلبریتی گونه باشکوه می گرفتند و حالا هیچ کس جواب سلام او را نمی دهد چون ممکن است موقعیتش به خطر بیفتد.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

در این رسانه تنها " قدرت " و "بازی قدرت " است که حرف اول را می زند. در این آَشفته بازاری که گویی تنها کوری الیسون  جاه طلب از آن سود می برد حتی مجریان نیویورک تایمز با شبکه تلوزیونی وارد معامله می شوند. معامله رسانه ای با رسانه دیگری. اتفاقی که شاید در زیر بنای تمام رسانه های دولتی  در هر کشوری  روزانه جریان دارد و کمتر به این شکل به آن پرداخته شده است. یکی دیگر از موقعیت هایی که کارگردان سریال برنامه صبحگاهی خوب آن را پردازش کرده است آویزان شدن به منت گذاشتن با بهانه " وفاداری" در چرخاندن چرخه قدرت  است. تقریبا تمام شخصیت های اصلی این چرخه در یک سکانس و  گفتگوی دو نفره از هم می خواهند که وفادار باشند و  کاری را که برای ارتقا کاری هم در گذشته کرده اند  را با منت خاصی یاد آوری می کنند. اتفاقی که به راستی ها هم سرپوش بر بسیاری از حقایق می گذارد و حقیقت داستان ها را در نیمه راه فاش شدن الکن می گذارد. تاکید بر روابط در این سریال و بازی با آن بسیار خوب و دقیق به تصویر کشیده شده است و یکی از نکات مثبت فیلم است.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

ما مثل دومینو به هم ضربه می زنیم

 در سریال برنامه صبح گاهی شبکه یو بی ای  مانند کشتی   در حال غرق شدنی است که همه برای نجات خود از پشت به هم خنجر می زنند. فرد قصد دست به سر کردن چیپ را دارد. چیپ قصد همکاری با بردلی و کوری و میچ برای گرفتن مصاحبه با او و ضربه زدن به فرد را دارد. الکس با جانشین چیپ ، تهیه کننده ای که به او مدیون است، به درخواست فرد دیدار می کند، میچ حالا که هم چیز را باخته است قصد دارد فرد را  ویا حتی همه را به گفته الکس با خود به قعر چاه ببرد، کوری از چیپ برای حذف کردن فرد کمک می گیرد، الکس، میچ، بهترین دوست زندگی خود را، تهدید می کند..و... .همه به جان هم افتاده اند! درست مانند داستانی که بانکو گزاشگر هواشناس در سکانس آغازین اپیزود دهم  در کافه برای دو غریبه تعریف می کند؛ ماهی هایی که به خاطر وزش ناجور باد می میرند و کل چرخه اکوسیستم را به هم می ریزند، تا مرگ و میر موجودات بالاتر خود و در نهایت کشاورزی و صنعت و مردم  از این اتفاق با خونسردی و به شکل متناقضی به " پسر کریسمس" (به خاطر نزدیکی این اتفاق با کریسمس یاد می کنند) ؛  به خواب رفتن های های پیاپی مردم و مخاطبین رسانه های جمعی . شروع خوبی برای اپیزود نهایی است. چیزی  که در واقع سردمداران و ابر قدرت هایی که در راس رسانه ها و جنگ رسانه ای هستند درباره افکار عمومی  می خود و با سرپوش هایی مثل "برنامه صبح گاهی " که به شکل کنایه آمیز همان "پسر کریسمس" را به خاطر می آورد آن را منفعل و همیشه راضی نگاه داشته اند.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

در سکانسی در  آتش سوزهای لس آنجلس  کوری به چیپ می گوید که رسانه مانند مافیا است. اگر رییس تو در وضعیت نامناسبی باشد تو را هم نابود می کند پس نیاز به محافظت داری! او که به صرافت  ساختن جرم سازمان یافته برای خط زدن فرد نیاز دارد، چیپ را که او هم منافع اش در گروی حذف فرد است وارد بازی خود می کند. بازی ای که گویا هر دو از درگیر شدن با آن برای نجات خود راضی هستند.

به استخدام گرفتن آتش نشان در ملک های شخصی توسط افراد پولدار ؛ که فرد هم یکی از آنهاست و پوشش دادن این اخبار توسط چیپ و بردلی بذر انتقام و بهانه جویی فرد برای از بین بردن چیپ، تهیه کننده برنامه اش، و همه چیز را به گردن او انداختن، در دل او می کارد. او که خودش یکی از عناصر نادیده گرفتن ظلم های رسانه ای  و حق السکوت دادن به کارمندان خود  در ازای افشا نکردن ها است با استخدام محققی که از تمام پرسنل شبکه تحقیق می کند تا سرانجام مدرکی دال بر  مقصر اصلی جلوه چیپ پیدا کند ، به نظر می رسد خود عروسک ملعبه دست قدرتمندان دیگر و بالا سری های خودش باشد که شاید کارگردان قصد دارد در فصل دوم به آن بپردازد.

اپیزود هشتم؛ یک فلاش بک به موقع

در اپیزود هشتم سریال برنامه صبحگاهی شاهد یک فلاش بک برای روابت آنچه میان ریچ و هانا  در لس آنجلس رخ داده است، هستیم.رابطه ای که باعث ترفیع گرفتن کاری هانا می شود و با دلایلی که درست به آن اشاره نشده است، روی آن به مدت دو سال  سرپوش می گذارد.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

هانا در ابتدای سریال دختری سرحال و پر انرژی معرفی می شود که مهمانان برنامه را انتخاب می کند تا داستان آنها در برنامه صبح گاهی روایت شود. در اپیزود هشتم ناگهان با فلاش بکی که شاهد آن هستیم هانا به شکل غلو آمیزی تبدیل به دختری رنجیده و عصبی که به مواد مخدر پناه برده است به تصویر کشیده می شود. تغییر جهتی که برای مخاطب کمی اتفاقی و ناگهانی به نظر می رسد چرا که همبستر شدن او با میچ هم تا حدودی برای او شکل یک فرصت به نظر می رسد که گویا از چنگ زدن به آن ناراحت نیست ، چرا که به آن موقعیت شغلی که رویایش را داشته رسیده است. آیا هانا به اندازه میچ و فرد در این اتفاق گناهکار نیست؟ سهم او اگر بیشتر نباشد  کمتر از میچ و فرد هم نیست. قربانی جلوه دادن او و ملعبه دست قدرت رسانه ای شدن کمی دور از انصاف است که چرا خود او یکی از مهره ای اصلی این بازی سه نفره، هانا میچ و فرد است. سکانسی که در اتاق فرد می گذرد که هانا برای تظلم خواهی به او پناه می برد و در نهایت با چند جمله فرد قانع شده و به کار خود می رسد هم گواهی این ادعا است. جر اینکه پیچیدن نسخه نهایی این اتفاق در یک سکانس کوتاه با چند کلمه از جانب مدیر اصلی شبکه در دفترش با هانا کمی غیر واقعی و ساختگی است و بیشتر شبیه نسخه پیچیدن های فیلم های اکشن و جنایی سطح پایین  با توسل به یک شخصیت ضد قهرمان و فرامنفی است. مدیر یک شبکه پر قدرت در طی تمام سالهای حفظ کردن قدرتش آنقدر محافظه کار هست که به راحتی به کارمند پایین رتبه ای که شناخت درستی از او ندارد تصویری  منفی  و رقت بار  از خوش ارایه کند.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

لااقل باید در سکانس هایی برخورد او با میچ و به مسلخ کشیدنش از طرف فرد را شاهد می بودیم که اگر این اتفاق در واقعیت زندگی روزمره و یا زندگی رسانه ای می افتاد چیزی جز این نمی توانست در پی داشته باشد. هر چقدر که یک مدیر برای چرخاندن چرخه قدرت شبکه اش نیاز به مجری محبوب خود داشته باشد در مورد اعمال او حساس تر  وو اقعی تر واکنش می دهد. اما  به انتقاد فرد به میچ  در تمام این سالها که از زبان خودشان می شنویم به همراه هم  گلف بازی می کرده و شب نشینی های دوستانه داشته  اند، هیچ جایی اشاره  نشده است. شخصیت پردازی  باز هم در این بخش کمی می لنگد و با عقل جور در نمی آید. چرا که میچ اگر چه منافع فرد را تامین می کند با سبک سری ها ورفتارهای ناشیانه جنسی خود با کارکنان مشترکشان،  همانقدر هم می تواند به موقعیت فرد آسیب بزند و دور از عقل است که حتی کوچکترین گوشزدی هم به او نشود و تنها به این خلاصه شود که همنشینی با میچ برای من جالب نبود و من در تمام این سالها می دانستم او آدم خوبی نیست و از همسرم خجالت می کشیدم! مگر اینکه این را به حساب این بگذاریم که مدیر پر قدرت و باهوش یک شبکه آنقدر سبک مغز است که نحوه مدیریت کارکنانش را بلد نیست. که اگر این بود دلیل به مسند نشتن فرد در تمام این سالها تناقضی است که آن را به چالش می کشد و با ارایه ای که از شخصیت او در سکانس دفترش به هانا می شود منطبق نیست. اشاره ی دیگر که از قضا خوب است و در قسمت هشتم و قسمت های پایانی شاهد آن هستیم "منابع انسانی " است که روابط میان کارکنان دولتی را تحت کنترل دارد.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

ارگانی دقیق که باعث ترس لورای بیست و چهار ساله از رابطه غیر معقول اش با  بانکوی میانسال می شود. به یاد دارم که در سریال دکستر، رییس اصلی بخش جنایی شهر میامی نیز با یکی از کارکنان خود ارتباط داشت و هر دو برای توضیح به "منایع انسانی" احضار شده بودند. اگر از  عملکرد  این مجموعه  ارگان ها  و نظارت هایشان  در میان ارگان های دولتی در کشورهای توسعه یافته در طی سالهای گذشته در این سریال ها تصویر درستی  ارایه شده باشد ،  همانقدر که می تواند ترسناک باشد اتفاق بسیار خوش یمن و دلچسبی است .خط کشیدن مرز میان حرفه و کار با روابط عاطفی پرداخت خوبی در سریال برنامه صبحگاهی و از طریق مطرح کردن رابطه عاطفی میان این زوج (لورا و بانکو) صورت گرفته است و به حد کافی و لازم هم اشارات دقیقی هم در شخصیت پردازی هم در روابط علی و معلولی انتخاب ها و اکت های آن دو شده است. شاید اگر به تمام ریزه کاری های شخصیت پردازی  این سریال  توجه می شد شاهد یک هرج و مرج غیر قابل باور کاراکتر پردازی در آن نبودیم. باز هم  اشاره می کنم که تیر این هرج و مرج در شخصیت پردازی شخصیت اصلی فیلم را بیشتر از همه  نشانه رفته است.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

الکس ؛ بهترین ژورنالیست زن یا حزب باد ؟

الکس در جایی اشاره می کند که من فرانکشتاین هستم و بردلی جکسون هیولایی است که من ساخته ام. این زن به شدت خود محور و دارای غرور بالا و جاه طلبی بی اندازه است. در تمام بخش ها ما با الکسی مواجه هستیم که از آب گل آلود ماهی خود را صید کرده است پس چرا باید در مانور نمایشی پایانی سریال و سخنرانی قرای او در جلوی دوربین در حقیقت گویی و کوبیدن شبکه نوع نگاه خود را عوض کنیم و الکس را متحول شده ببینیم؟ او که به گفته خودش در پنجمین سال همکاری در برنامه صبحگاهی صاحب یک پنت هاوس ابر میلیاردی در نیویورک شده است و یکی از چند زن قدرتمند رسانه است آیا تا به اینجای کار از روابط، سکوت کردن ها و مافیای قدرت رسانه برای بالا کشیدن خوداستفاده نکرده است؟ چرا باید شخصیتی که در پونزده سال با همین فرمان رانده و جای خود را تثبیت کرده است به یکباره توسط یک زن خبرنگار و در سه ماه متحول شود؟ تنها چیزی که می تواند این متحول شدن را توجیه کند انصراف او از ادامه همکاری با شبکه و خانه نشین شدنش و تمام خسارت های مالی و حرفه ای را به جان خریدن است که باید امیدوار باشیم در فصل بعدی شاهد آن باشیم  و گرنه کارگردان با این تغییر جهت دادن و نگاه مسلط زنانه نمی تواند شخصیت اصلی فیلم خود را نجات دهد و هوش مخاطب را بیش از این دست کم بگیرد.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

چیزی که بیشتر از همه در پایان بندی فیلم و سکانس انتهایی آن آزار دهنده است تحول آنی الکس زنی که با نادیده گرفتن و تحقیر زنان دیگر به تثبیت موقعیت خود کمک کرده است( در جایی از فیلم توسط میچ اشاره می شود که در تمام این سالها الکس زنانی را که با میچ در ارتباط بوده و به نوعی قربانی جنسی بوده اند تحقیر می کرده است) تسلط نگاه جهت دار و تلقین کننده  کارگردان است که قطعن باعث می شود ادامه این سریال تنها بتواند مخاطبان زن افراطی فمنیست را برای خود حفظ  . تحول آنی الکس در اینجا همان شکلی توجیه می شود که اعلام همکاری با بردلی جکسون در قسمت دوم در یک جشن عمومی از جانب الکس. او زن فرصت طلبی است که  در موقعیتی که باید بین بد و بدتر را انتخاب کند برای انتخاب بد، خود را لایق ستایش می داند و داستان را طوری به نفع خود مصادره می کندکه گویی خود کارگردان هم باورش شده او کسی است که بردلی را تبدیل به یک ستاره کرد و حالا فرد را در مقابل دورین آمریکا توبیخ می کند. قهرمان ساختن از الکس همانقدر خنده دار است که قربانی جلوه دادن میا. میا که در طی یکسال رابطه ای عاطفی با میچ برقرار کرده و حتی هانا که ار این رابطه در جهت منافع خود حرکت کرده به واقع نمی تواند یک قربانی جلوه داده شوند. تنها زنی که با قربانی بودن او می توان همذات پنداری کرد اشلی براون است که در قسمت چهارم شاهد مصاحبه ای با او بودیم و چهره معصوم و دلایل قانع کننده ای که برای استعفا از شغل و سمت اش ارایه می دهد آنقدر محکم است که مخاطب بتواند او را به شکل یک قربانی ببیند.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

اپیزود آخر : مرگ هانا؛ صحنه سازی یک قتل

سه قسمت آخر سریال برنامه صبحگاهی با ریتمی دقیق و حرکتی جلو رونده و بدون حاشیه و یا دیالوگ های اضافی پیش می رود و اگر این سریال توانست در رقابت های جهانی امتیازی کسب کند در واقع مدیون همین پایان بندی خود در اپیزودهای نهایی است.حتی شخصیت پردازی هم (به غیر از الکس و فرد) در این سه قسمت کنترل قابل توجه ای داشته است. حالا ما با کوری الیسون و چیپ بیشتر همدردی می کنیم و مخصوصا کوری الیسون از آن مردی که شعارهای تاریخ مصرف گذشته زنانه می داد و بردلی را قطعن به صرف زن بودنش ستایش می کردو تا حد یک ملکه بالا می برد، به مردی عاقبت اندیش، دقیق و محافظه کار تبدیل می شود. به نظر می رسد تنها مردی که در این سریال از تیررس جنایتکار بودن توسط زنان در امان است همین کوری الیسون دوست داشتنی باشد( اگر کارگردان قصد نداشته باشد در فصل بعد  او را هم مانند دیوی که زنان را برای تصاحب قدرت به خدمت می گیرد نشان دهد! )

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

روند وقایع تا رسیدن به نقطه نهایی در اپیزوهای پایانی دقیق، منطقی  و بسیار خوب پیش می رود. ملاقات هایی متفاطع و پازل مانند که یکی پس از دیگری رخ می دهند و تقلایی که تمام عوامل این برنامه برای حفظ موقعیت و به کرسی نشاندن نقشه خود دارند عالی و حساب شده است. اوضاع از این قرار است که بردلی برای صحبت با هانا به منزل او می رود و او را در حالیکه آَشفته و به همیخته از یادآوری چیزی که برایش رخ داده است، ترک می کند. فرد با مگی براینر نویسنده قهار نیویورک تایمز قراری می گذارد و سعی در انصراف او  برای نوشتن مقاله اش دارد اما در این راه به بن بست می خورد.چیپ ، بردلی و کوری به خانه میچ می روند وبا هم برای مصاحبه ای در برنامه صبحگاهی و توسط بردلی هماهنگی های لازم را می کنند.الکس که پس از باخبر شدن از مصاحبه ریچ توسط بردلی موقعیت خود را در خطر می بیند به دفتر فرد رفته و با جایگزینی تهیه کننده دیگری با چیپ موافقت می کند و جز آن وفرد را برای اخراج بردلی وسوسه می کند. هانا ایمیلی از یو وی ای دریافت می کند که موقعیت شغلی بهتری به او داده می شود و ...

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

سلسله حوادث خوش ریتمی که در نهایت به مرگ هانا بر اثر استفاده بالای مواد مخدر رخ می دهد وبه نظر می رسد بیشتر شبیه صحنه یک قتل از طرف نه فرد یا میچ بلکه کردانندگان اصلی شبکه یو بی ای باشد. کارگردان در سکانسی که هانا را در خیابان در حالی که تلفنی به شبکه اعلام می کند که برای پذیرش کار جدید آماده است نشان می دهد اشاره های لازم برای اینکه مرگ هانایک قتل از پیش تعیین شده است را می دهد.  همچنین واکنش حسی هانا به وجود کسی که او را تعقیب می کند و همچیین عاقلانه رفتار کردن او و تعیین موضع نهایی اش با تماس با یو بی ای.  اگر بعد از سکانس ترک خانه هانا توسط بردلی نشانی از هانا نمی دیدیم قطعن با وضعیت آشفته او اوردوز کردن با مواد مخدر قابل پیش بینی بود اما حالا با  ارایه این سکانس همه چیز به سمت یک قتل تغییر جهت داده است. همه چیز در پایان بندی خوب به نظر می رسد تا اینکه در سکانس نهایی دوباره نگاه مسلط زنانه کارگردان و نویسنده توی ذوق می زند. الکس مقابل دوربینی که تمام عمر جلوی آن در حال نقش بازی کردن بوده است خود را یگانه منزه دوران می داند( به صرف زدن بودن؟ )  او می گوید ما معتقدیم که فرد میکلن شخصیت محوری  در ایجاد یک محیط ترس و سکوت و سو استفاده از زنان در این شبکه است. درست است که نسخه واقعی اینگونه  روایت ها هم در سو استفاده جنسی از زنان و تاثیر بد فرهنگ ناشایست مرد سالار در به مسلخ کشیدن زنان است که چیز جدیدی هم نیست اما در این سریال در  طول ده قسمت با کاراکترهایی همدردی کردیم نه به صرف زن بودنشان؛ به چیپ خطار کار اما دوست داشتنی اشاره می کنم؛ چیپ بیشتر از الکس گناهکاربه نظر نمی رسد.

سریالی درباره زنان به بهانه هشتگ منم همینطور (#me-too)

حتی در جایی می بینیم که خبرنگار جوانی نه زن بلکه یک مرد  وقتی که علیه میا حرف هایی می زند  چیپ در دفاع از میا و یکی از همین زن ها،  او را از کار  اخراج می کند. زنانه کردن کادرهای نهایی سریال با  کات زدن  های قاب هایی از صورت  نجات دهنده الکس و بردلی  ویا قربانی  گونه میا، به   چهره در هم شکسته  شخصیت های اصلی مرد، چیپ و میچ  اتفاق ناخوشایندی بود که امید می رود در شروع فصل جدید زیر متن های به شکل دیگری بررسی شود و ساخته شوند که تحلیل های این چنینی  را  رد کند.  در پایان اشاره می کنم به بازی خوب و جذاب بازیگران این سریال که بهانه خوبی بود برای تا دیدن آن؛ جنیفر آنیستون، ریس ویترسپون، بیلی کروداپ و استیو کرل و ....که بدون اغراق تنها منجی این سریال و مطرح شدن آن تا به حال بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای دیدن خبرهای داغ،تصاویر و متن های زیبا به «کانال تلگرام ایرانی نیوز» بپیوندید
مطالب برگزیده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر
* مجله اینترنتی ایرانی نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.