شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

کد خبر: ۱۷۶۳۹
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۵ - 07 September 2020
پ
ارجاعات به کمدی الهی دانته در آخرین فیلم لارس فون تریه
در خانه ای که جک ساخت از  همان فریم  ابتدایی فیلم  که با تاریکی مطلق شروع می شود، جک(مت دیلون) به گفتگویی دیالکتیکی و پر از چالش با ویرج (با بازی ورنو گنتز) می پردازد و  از او می خواهد تا در طول مسیر،  داستان خود  یا بنابر تفسیر ورج،  اعتراف خود رابازگو کند. مسیری طولانی و هشدار دهنده ای   که اشارت آشکاری  به سه گانه ی  کمدی الهی دانته( در اینجا دوزخ) دارد.

خانه ای که جک ساخت

«خانه‌ای که جک ساخت» جدیدترین اثر لارس فون تریه کارگردان دانمارکی  پرتره‌ای صد و شصت دقیقه ای  از زندگی یک قاتل سریالی است که که در قالب اتوبیو گرافی و در باز زمانی 12 سال ، پنج روایت خود را برای مخاطب و برای شخص غریب اما احتمالاً آشنایی به نام  ورج (ویرژیل )  که ما  تا بیست دقیقه انتهایی فیلم تنها صدای او را ی شنویم ، روایت می کند. با مجله اینترنتی شاخه همراه باشید.سبک روایت فیلم همانند فیلم اخیر فون تریه بر پایه‌ی دیالوگ‌های شبه‌دیالکتیک سُقراطی و گفت‌وگوهای فلسفی دونفره بُنیان‌گذاری شده است  و  همچون او ، مسیر داستان  با فلش بک هایی  که به گفته جک پنج واقعه تصادفی از زندگی او هستند به پیش می رود.

جک با بازی "مت دیلون" از  همان فریم  ابتدایی فیلم  که با تاریکی مطلق شروع می شود،   به گفتگویی دیالکتیکی و پر از چالش با ویرج (با بازی ورنو گنتز) می پردازد و  از او می خواهد تا در طول مسیر،  داستان خود  یا بنابر تفسیر ورج،  اعتراف خود رابازگو کند.  مسیری طولانی و هشدار دهنده ای   که اشارت آشکاری  به سه گانه ی  کمدی الهی دانته( در اینجا دوزخ)  دارد. با اولین رویداد و اولین قتل که  پرده از  ماهیت حقیقی  شخصیت جک به عنوان یک قاتل زنجیره ای و همچینین یک معمار و یک هنرمند برای مخاطب  برداشته می شود، مخاطب د پی می برد  که جک  سعی  در تعمیم دادن و تشبیه کردن   قتل هایش را به آثار هنری دارد.

خانه ای که جک ساخت

پس از اولین  قتل تصادفی  که با استفاده از  جک خودرو  اتفاق می افتد  ، «فون تریه»  با برش به تصاویر سیاه و سفیدی از «گلن گود» در حال پیانو نواختن ؛ ر وشی برای دراماتیک نشان دادن سبک جک برای ارتکاب قتل‌هایش  اتخاذ می کند؛  جک "گلن گود" را نماینده هنر و قتل های خود را یک اثر هنری قلمداد می کند . این اشارات در همان دقایق ابتدایی فیلم  و در کنار آن  قیاس مع الفارق جنایت اش   با کلیساهای جامع کهن که  اغلب در تاریک ترین گوشه ها، آثار هنری مخفی دارند که فقط خدا می تواند ببیند و مهندسی ظریف و هوشمندانه  پشت این آثار را  به قتل هایش تعمیم دادن، ما را با شخصیت با یک شخصیت  روان گسیخته ،جامعه ستیز، سایکو پد و خودشیفته جک مواجه می کند.

ابزار دیگری که فون تریه برای شناساندن جک به ما دارد ،  استفاده  از موتیف تکراری است  در جریان فیلم  که «جک» در حالیکه به ون خود تکیه داده  تابلوهایی را به سمت دوربین می‌گیرد و با  لبخندی گستردگی بیماری‌های روانی خود را  به رخ  هم شده، (اواین تابلوی او ابتلای وی به وسواس فکری را  نشان می دهد)

 وسواس فکری - هنری جک به قتل هایش که آنها را مثل کلکسیون ناب هنری میداند و حاضر میشود بخاطر ثبت نگاتیو بهتر دوباره یک جسد را به محل جنایت برگرداند تا هنر خود را کامل کند  نشان از  کمال گرایی در او در ابتذال و  خشونت روح بشری است که با فلش بک هایی به ده سالگی جک  متوجه می شویم ریشه در کودکی او دارد. جک  شیفتگی شور انگیز خود  به ثبت نگاتیو سیاه و سفید در کودکی کشف می کند که از این رهگذر   جنبه شیطانی نور را  می توان دید و علاقه وافر او به تهیه کردن نگاتیو ازقتل هایش از همینجا نشات می گیرد.   از این دست است   دویدن  و  فرار جک  در نیزار در بازی قایم باشک  که  ویرج تصریح می کند این هم  فرار هم  دعوت آشکار دنبال کننده است؛  چرا که به جا گذاشتن اثر -  در اینجا نی‌های شکسته شده-  به شکل  ناخودآگاه  یا  شاید نیمه خود آگاهانه  دیگران  را برای جُست‌وجُوی خود به  چالش می‌طلبد و همین هیجان‌طلبی مُفرط او تا بُزرگ‌سالی  گریبان گیر او است؛ همانطور که جک در واقعه دوم   جنازه زن بیوه را مسافتی طولانی  با ماشین خود یدک  می کشد و  خونی عمیق  بر آسفالت  به جای می گذارد (که در نهایت  با بارانی که جک آن را موهبت می داند پاک می شود)

خانه ای که جک ساخت

بیشتر بخوانید: از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها 

 همچنین  نبود احساس همدلی و عشق در شخصیت پردازی جک با گذری به کودکی او که پای جوجه اردکی رو قطع می کند و بعد او رها می کند به خوبی نشان داده شده است.  واما فون تریه  یک قاب از کودکی جک ارایه می دهد که با همه اینها متفاوت است .  تصویر  مردان خسته ی روستایی که علف‌های هرز را بانظم مُقدّس و خداگونه‌ای درو می‌کنن. به نظر می رسد این قاب تنها قابی است که بهشت را برای جک تداعی می کند  و از دیدن آن غرق در لذت حقیقی می شود  چرا که  در پایان فیلم که ویرج  و جک  از پنجره ای سنگی به این کشتزار خیره می شوند و  ویرج آن را بخشی از بهشت معرفی می کند ،    قطره اشکی را می بنیم که به نشان حسرت از گوشه چشم جک می چکد.

سکانس مجادله جک و ورج درباره عذاب وجدان یا رضایت جک از اعمالش که با کمک تصاویر متحرک و مثال انسان و تیر چراغ برق است نشان دهنده تسلط بی نظیر فیلمساز از مسائل بظاهر ساده و تبدیل آن به واقعیت های تلخ روح بشر در قالب تمثیلی قابل فهم است، تلاش فون تریه  برای سمپات نبودن مخاطب با جک از طریق  برش هایی است که از دریچه ذهن آشفته جک  مخاطب را از روال اصلی قصه پرت و به سمت داستانک ها، تصاویر و انیمشن ها می برد.

فون تریه با ابزارهای فاصله گذارنه ی خود همچون تدوین غیر تداومی  و استفاده از ارجاعاتی چون  مستندهایی حیات وحش و جنگ، آثار هنری ، انیمیشن،  هنرهای مختلف نظیرِ سینما( اشاره‌های صریحِ او به غلافِ تمام‌فلزی (استنلی کوبریک، 1987) و بانی و کلاید (آرتور پن 1967 )،  علاوه بر اینکه گریزی می زند بر  جهان شمول بودن تیوری های بیمارگونه شخصیت اصلی فیلم ،  مخاطب را از همذات پنداری با  دانای کل و راوی پرهیز  می دهد  و به جای آن به  تاویل و تفکر بازدارد.

 خانه ای که جک ساخت                                             

کاملترین ارجاعی که  فون تریه در فیلم خانه ای که جک ساخت  از جهان بینی جک نسبت به اعمالش ارایه  می دهد  در سکانسی اتفاق می افتد که جک  قربانی یخ زده ی خود را برای گرفتن عکس مجدد به خانه اش بر می گرداند و در این مسیر پیرزنی عابر را زیر می گیرد .  در اینجا وقتیکه جک  توسط ویرج محکوم  می شود به اعمال غیر انسانی اش،  در پاسخ  استناد می کند به شعر ویلیام بلیک (ببر و بره )   ؛  "خداوند ببر  و بره رو آفریده،  هر دو نقش لازم و مکمل هم هستند.ببر نماد وحشی گری و بره نماد معصومیت. ببر بره را می کشه و ماهیت هنر هم همینه "... و وقتی که ویرج  در اعتراض به او می گوید: " تو بلیک را جوری می خونی انگار شیطان داره انجیل می خونه !  ..با این وجود بره بیچاره نخواسته که بمیره تا حتی تبدیل به بزرگترین کار هنری بشه ... جک پاسخ می دهد که به بره افتخار زندگی ابدی در هنر اعطا شده و هنر مقدسه!"  جک در واقع قربانیان خود را محکوم به نابودی می داند تا هنر والای او شکل بگیرد . کشتن زنی  که او را به تمسخر می گیرد  با جک خودرو، خفه کردن زن بیوه، بستن جنازه به خودرو و فرار کردن، بازگرداندن جنازه‌ها به محل سکونت برای عکاسی، زیر گرفتن پیرزن کنار جاده با ون، ماجرای گلوله‌ی با غلاف تمام فلزی، کُشتن پلیس و فرار کردن با خودروی پُلیس همگی مثال‌هایی است که  قتل های او  مانند آثار هنری و الهام و جنون  مخصوص هنرمندان ، بر اساس تکانه های آنی و روانی هستند که در آنها هیچ گونه تصمیمی گیری از قبل وبر اساس عقل و درایت رفتار کردن – حتی برای محافظت از خود – وجود ندارد.

خانه ای که جک ساخت

 جک خودشیفته است و بیش از هر قانونی به قدرت اراده ی خود به عنوان یک انسان ایمان دارد. خودشیفتگی جک آنجا علنی می شود  که  وقتی عکسایی  از جنازه ها را- که با چیدمان یک اثر هنری به آنها نگاه می کند-  برای روزنامه محلی می فرستد پای آن را  با نام مستعار "آقای پیچیدگی" امضا می کند. .ویرج که سعی دارد  تباهی جک را از طریق مفاهیمی چون "خانواده" و "عشق" به چالش بکشد بااین تناقض جک روبه رو می شود که قطعه سوم و قتل سوم  وی با ایده خانواده شکل گرفته و به گفته خودش  و یکی از بزرگترین آثارش بوده است. در این اپیزود جک که زنی به همراه دو پسرش به طرز شوم و ترسناکی که گاهی از تحمل مخاطب خارج است را در شکارگاه به قتل می رساند. با تمام این اوصاف  جک که علاقه‌ی وافر وسواس‌گونه‌ای به خونریزی، کُشتار و کُنش‌های نفرت‌انگیز سادیستیک با قُربانی‌هایش دارد درمانده و مستاصل است. .استیصال جک را  از درماندگی روح بشر و رها شده گی در سکانسی که از  معشوقه و  و قربانی خود می خواهد با تمام قدرت  فریاد بزندو کمک بطلبد  می بنیم . در حالی که دوربین همچنان که بر  نمایی از خانه های کنار هم چیده شده   رو به عقب می رود تا جهان خالی از همدلی و همنوع دوستی را متذکر شود، جک  فریاد می‌زند که:« می بینی ،  تو این دنیای لعنتی، هیچ‌کس نمی‌خواد که کمک کنه".

خانه ای که جک ساخت

از نگاهی دیگر فیلم خانه ای که جک ساخت را می توان یک فیلم مرد محور  پنداشت چراکه  در فیلم‌های قبلی فون تریر خصوصا سه‌گانه‌ی شاهکار او یعنی شکستن امواج، رقصنده در تاریکی و داگویل، زن به عنوان سوژه‌ای است که قربانی می‌شود در اینجا شخصیت اصلی یک مرد است که همچنان به زنان نقش بره وار و قربانی را می دهد. جک با یک زن از راه فریب او وارد می‌شود. زنی دیگر را اغوا می‌کند، با زنی دیگر به مثابه تحقیر شخصیت او رفتار می‌کند که همه این رفتارها نمایان‌گر هژمونی مردسالارانه نسبت به جامعه‌ی اخته شده زنان و برتری جویی مردانه است.

 از این دست است در واقعه چهارم - که جک در دفاع از خود در برابر ویرج برای اثبات اینکه  عشق را درک می کند برای او روایت می کند-   با تاملی قابل ذکر خطاب  به زنی که معشوقه اش است می گوید :"چرا همیشه تقصیر مرد است ؟  اگر بدشانس باشی  مرد به دنیا بیای  انگار یک آدم گناهکار و سرگردانی بدون اینکه گناهی کرده باشی". ا ز این دست است اشاره ویرج  به حماقت عجیب تمام قربانیان زن جک و پاسخ قابل تامل جک  کارکردن با زن ها راحت تر است"   چراکه آنها در نگاه فون تریه  راحت تر نقش قربانی را می پذیرند.

.  جدال جک و  ویرج که  دستاوردهای او  را بی اهمیت و غیر قابل ذکر می شمارد در جریان فیلم تبدیل به  به جدالی فیلسوفانه و قابل تامل  بر سر ماهیت بشر، وجدان،  و هنر والا و هنر فاسد(به نقل از جک فساد نجیب) می انجامد

خانه ای که جک ساخت

"فساد نجیب" اصطلاحی  که جک برای توجیه اعمال خود و کلیت ذات  هنر به کار می برد. فساد نجیب است  که  انگورها را تبدیل به بهترین و با کیفیت ترین  شراب می کند؛ طبق این تیوری  فاسد شدن جسد انسان مرده والاترین هدف و والاترین موهبت زندگی انسان است تا تبدیل به برگترین اثر هنری شود  و در اینجاست که ویرج با مثال تک درختی در کنار اردوگاه کار اجباری  که گوته در زیر آن بزرگترین آثار ادبی را خلق کرد،  _جمع ضدین-  مخالفت خود با او و نگرش مسلط خود را به هنر والا بیان می کند. بعد از آن بر روی تصاویر مستندی که از جنگ،  هیتلر ، مایو و استالین می بینیم (که جک  خود را در زمره ی آنان  و در یک دسته قرار می دهد) جک  در دفاع از تیوری خود اظهار می کند که "  هر چقدر دنیا بی تمایل باشه تا زیبایی فساد رو تایید کنه به همون اندازه بی تمایله که به کسانی اعتبار بده که تندیس های واقعی این سیاره رو می سازن ... .ما شیطان مطلق تلقی مشیم ...! ..همه تندیس هاییی که در جهان تاثیر گذاشتن "هنر پر تجمل" هستند.فون تریه با مباحث فیلسوفانه و استدلال گونه ویرج و جک پرسشی  درباره ذات هنر مطرح می کند   و ماهیت او از آغاز تا  جهان معاصر به چالش می کشد.

خانه ای که جک ساخت

 همچنین آخرین قتل جک ، کُشتن  چند مرد به شکل هم‌زمان با ادای احترام به سربازان آلمانی جنگ جهانی دوم با یک  گلوله‌ای با غلاف تمام فلزی است اما  دلیل محدودیت مکان در فضای تنگ و کلاستروفُوبیک سردخانه، مجبور می‌شود هر طور که شده است یک در بسته در سردخانه را باز کند و این همان دری است که جک در ابتدای داستان به ما می‌گوید که هیچ‌گاه موفق به باز کردن آن نشده است. و در این سکانس است- سکانس  پایانی سردخانه- و در  دقایق پایانی فیلم   است که جک در را با ضرب و زور باز می کند و   ما با  ویرج (ویرژیل سراینده "انه اید" و فرشته مرگ در کمدی الهی دانته)   که تا پیش از این دیالوگ‌هایش با جک صرفاً بر روی جریان بصری فیلم، روایت می‌شد به صورت   عینی و ملموس  مواجه می شویم که  پرده از این راز که او  در تمام قتل های جک همراهش بوده است بر می دارد.

سخن پایانی ، نزول

خانه‌ای که جک ساخت، در تاریکی محض و در لابه‌لای تکاپو و طنین شُرشُر آبی آغاز می‌گردد که ما در انتهای فیلم دوباره به آن باز می گردیم .وقتیکه ورج از جک می خواهد که خانه ی رویایی اش را بسازد، جک آخرین اثر هنری خود را با استفاده از مصالحی که تجزیه پذیر و فاسد شونده هستند خلق می کند که این خانه سرآغاز  نزول جک به همراه ویرج به  اعماق زمین است.

خانه ای که جک ساخت

ویرژیل با کشاندن استعاری  جک به درون خانه‌ی مُکافات‌زده‌ای که مصالح آن، اعمال جنایت‌کارانه‌ی خود جک بود او را به دنیای باقی (دوزخ) هدایت می کند  و جریان سیّال روایت فیلم، از یک فضاسازی  تقریبا واقع‌گرایانه، پرداخت‌شده و به‌غایت جدّی، تبدیل به یک فضای نأمانوس فانتزی خیالی   و نامُتعارف می‌شود و جنبه سوریالیسمی و ایدیولوژیک و مذهبی و نماد گرایانه ی آن آشکار می شود.

 هنگامیکه  جک به همراه ویرج و با دعوت او وارد حفره ای  پر از آب (اشاره کمدی الهی دانته و جویبارهایی از خون و اسید در دروزخ )می شود   مخاطب ورد اتمسفری می شود پیچیده و هولناک با تصاویر و الگوها و نشانه هایی که  با تنها با ارجاع به کمدی الهی دانته قابل تفسیر هستند . دانته نیز همچون جک در نیمه را زندگی اش سفری را به دوزخ برای رسیدن به رستگاری آغاز می کند در حالیکه سفر جک برای سقوط در اعماق جهنم و رسیدن به جایگاه شیطان است که می تواند مترادفی باشد از "فاوست" گوته و  "دکتر فاستوس"  کریستوفر مالرو که درون مایه اصلی آن  فروختن روح به شیطان و سقوط به اعماق دوزخ است. در نزول آخرین قابی که فون تریه ارایه می دهد  همان نقطه آخر و منزل آخر است؛ جایی که رهایی غیر ممکن به نظر می رسد و جک در توده ای از سرب مذاب  سقوط می کند. فون تریه در قاب پایانی  با استعاره ای کار آمد و با الهام از تفسیرهای کمدی الهی دانته سر منزل آخر جک را  هزار تویی یخ زده نشان می دهد که از  این طریق اشاره ای می کند  به سردخانه ی جک و  قربانیان یخ زده و منجمد وی . چرا که جک انجماد را یکی از راه های تجریه و شکل داردن اثر هنری می دانست و دست آخر خود تبدیل به یک اثر هنری در دست قدرتی برتر  و ماورایی می شود. به نظر می رسد فون تریه  نظریه ی  اراده ی معطوف به قدرت نیچه  را  که با سلطه جویی و استیلا بر طبیعت و نیز انسانی بر انسان دیگر است را چاشنی مفاهیم اصلی اثر خود کرده است. اراده ای که در سراسر طبیعت به دنبال به ثمر رساندن نوع برتر است.

خانه ای که جک ساخت

 در خانه ای که جک  ساخت با یک دیالوگ کلیدی در ابتدای فیلم روبرو هستیم که شالوده کلی اثر را شکل می دهد ..جک بیان می کند که  مصالح اثر را شکل می دهند و اراده ی خود را دارند ..  در نهایت جک برای ساختن خانه ی رویاهاش از مصالحی انسانی - موجودات ضعیف و بره واری که محکوم به فنا هستند-  استفاده ی کند که نمایانگر قدرت و اراده فردی او هستند و فون تریه این تفکر فاشیستی را به درستی در سکانس های پایانی با ابر قدرت های همه دوران ها ، استالین ، هیتلر و مایو و اردوگاه های کار اجباری و گورهای دسته جمعی پیوند می دهد. در انتها جک نیز تبدیل به مصالحی برای ساخت اثر هنری آفریننده و قدرت برتر خود  در ابعاد بزرگتری در دوزخ می شود.

در انتها اشاره به نماد پردازی چشمگیر و قابل توجه فون تریه در خانه ای که جک ساخت خالی از لطف نیست . استفاده نمادین از رنگ قرمز که به صورت یک تم در سراسر فیلم حضور دارد  نمایند شر در تقابل با خیر و شیطان است ؛ از این دست است  ماشینِ جک ، جکی که با آن اوّلین قتل‌ش را مرتکب می‌شود در واقعه اول  ،  چرخ‌دستیِ قرمز که زن در حال کشیدن است در واقعه دوم. کلاه قرمز که همه بر سر می گذارند در واقعه سوم ، تلفن قرمز رنگ در واقعه چهارم  و هم‌چنین رنگ ماژیکی که جک با آن بدنِ مقتول را علامت‌گذاری می‌کند . و آخرِ کار هم که آن ردای قرمزرنگ  که  یاد آور ردای دانته در کمدی الهی دانته است  و با آن  جک  به بالاترین حجمِ قرمز (جهنم) سقوط می‌کند. 

خانه ای که جک ساخت

در اینجا باید گفت که اگر چه آثار فون  تریه   در ظاهر سرشار از ضداخلاقیات هستند اما او با هوشمندی تمام  رهگذر ضد اخلاقیات  گریزی می زند به  اخلاق گرایی، مذهب و مفاهیم فلسفی پیروی آن .(مانند مباحث مطرح شده درباب جدال خیر وشر یا انسان در فیلم آنتی کرایست )در خانه ای که جک ساخت هم فون تریه در پایان‌بندی غریب فیلم، به سمت‌وسوی مُکاشفه‌های مذهبی گام برمی‌دارد و یک ساختارشکنی جُنون‌آمیز و جسورانه دیگر در کارنامه خود ثبت می کند.

 

برای دیدن خبرهای داغ،تصاویر و متن های زیبا به «کانال تلگرام ایرانی نیوز» بپیوندید
مطالب برگزیده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر
* مجله اینترنتی ایرانی نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.