شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

کد خبر: ۱۷۶۳۸
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۷ - 06 September 2020
پ
فضا سازی موسیقی متن در فیلم رقصنده با گرگ ها
فیلم رقصنده با گرگ ها فیلمی حماسی و وسترن محصول 1990 آمریکا به تهیه کنندگی و کارگردانی کوین کاستنر است که بر اساس رمانی به همین نام نوشته مایکل بلیک ساخته شده است که داستان سربازان آمریکایی را در دهه 1860 به تصویر می کشد. کوین کاستنر خود در این فیلم به ایفای نقش می پردازد.او در نقش یک ستوان آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود،  داوطلبانه به مأموریت در سرزمین سرخ پوستان غرب آمریکا می‌رود و جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب می کند. او به مرور زمان با سرخ‌پوست‌ها ارتباط برقرار می‌کند و هویت تازه ای می یابد. هویتی تازه با نامی تازه که جان دانبار را تبدیل به "رقصنده با گرگ" می کند. فیلم رقصنده با گرگ فیلمی است درباره تقابل سرخپوستان و سفید پوستان  که در پس زمینه ای از در طبیعت بکر می گذرد ، فیلمی است درباره تقابل زندگی مدرن و زندگی بدوی .  

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

موسیقی متن بسیار زیبا و ماندگار فیلم Dances with Wolves اثری از جان بری آهنگ‌ساز برجسته‌ی سینما است. جان بری برای موسیقی  این فیلم موفق به کسب جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم سال و جایزه گرمی برای بهترین موسیقی متن فیلم برای رسانه‌های تصویری شد.رقصنده با گرگ‌ها همچنین نامزد دریافت بهترین موسیقی فیلم سال در جشنواره‌های گلدن گلوب و بفتا بوده‌است. موسیقی این فیلم یکی از بهترین کارهای جان بری است و قطعه‌ی The John Dunbar Theme از موسیقی فیلم رقصنده با گرگ‌هابدون شک یکی از زیباترین تم‌های تاریخ سینماست.با مجله اینترنتی شاخه همراه باشید.

طبیعت خیال انگیز و شاعرانه رقصنده با گرگ ها که  به فراخور روایت فیلم،منطقه ای است متعلق به یکی از قبیله های سرخپوستی استعاره ای از بهشت است که سرباز آمریکایی خسته از جنگ را به دور از هیاهوی زندگی مدرن تسلی می دهد. این استعاره از مامن و بهشت در کنار موسیقی خیال انگیز و جاودانه جان بری به بالاترین حد خود رسیده است. جان بری در ساخت موسیقی فیلم هایش خود، بارها و بارها روی این نکته پافشاری کرده است که موسیقی اش را برای شخصیت های فیلم می نویسد و در رقصنده  با گرگ ها هم نشان داده است که شخصیت جان دانبار را آهنگسازی کرده است.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

 

فضا سازی موسیقی همپای جریان فیلم

موسیقی فیلم رقصنده با گرگ ها از همان عنوان بندی ابتدایی فیلم به نقش اساسی خود در فضا سازی این فیلم اشاره می کند. این موسیقی که از عنوان بندی ابتدایی با قدرت عرض اندام می کند، در طول فیلم  به فراخور فضاسازی های کارگردان متفاوت می شود؛  اوج می گیرد و فرود می آید و در عنوان بندی پایانی به رسالت خود پایان می دهد.

شروع فیلم رقصنده با گرگ ها در ایالت تنسی در سال 1963 است. رزمندگانی خسته و مجروح در  مراتع و دشت هایی سرسبز که به دنبال هویت خود و چیستی جنگ با خود کلنجار می روند و جان دانبار یکی از این دست پرسشگران است که به دنبال رهایی است. سکانس خودکشی او سوار براسبش با دست هایی که به شمایل مسیح به صلیب  به اطراف باز شده اند آغازی برای رهایی است که همراهی  موسیقی حماسی و پر التهاب جان بری در این سکانس شور این رهایی را چند برابر می کند.)قطعه Main Title – Looks Like a Suicide")

جان دانبار که در پارادوکسی جذاب قصد خودکشی داشته اینبار تبدیل به قهرمان جنگ می شود و در نهایت دواطلب حضور در خط مقدم جبهه جنگ می شود. جایی که سرزمین های خشن و سرخپوستان وحشی انتظار او را می کشند.تم جان دانبار ، (قطعه  The John Dunbar Theme) از این سفر آغاز می شود و او را همراهی می کند. سفری که در آن  تنها یار  و یاور قهرمان ما اسب اش " سیسکو" است.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

 گذر جان از دشت های بکر و فاصله گرفتن او از دغدغه های انسان مدرن که جنگ را تبدیل به اهرمی لازم برای پیشبرد خود می داند رویایی و شور انگیز است. بادی که در علفزارهای مناطق دست نخورده و دشت های آمریکا می پیچد. لانگ شات هایی که کوین کاستنر با دست مایه قرار دادن آن ها،  کوچکی و حقارت انسان را در مقابل طبیعت به رخ می کشد و موسیقی با شکوه جان بری به مانند تلنگری است  که ورود یک انسان  مدرن را به دریچه و آستانه هزار توی تغییر ماهیت خود،  پاس می نهد. همانطور که جان دانبار می گوید " ارتش بره به جهنم ! " جان بری هم ارتش را پشت سر می گذارد.

وقتی که جان دانبار وارد کلبه نظامی سجویک می شود آنجا را بهترین جای دنیا توصیف می کند؛ " جایی که قرار است در آن  آرام بگیرم".گوزن ها و حیوانات مرده را از رودخانه بیرون بیاورد .کشف کند. کنکاش کند تا از رهگذر  کشف طبیعت و جهان پیرامون خود به کشفی درونی درباره خود برسد."من به دژ نظامی سجویک اومدم تا از زیبایی های زندگیم لذت ببرم "

گشت زنی های روزانه جان دانبار  ،کنجکاوی درباره بوفالو ها، زندگی سرخپوستان، چیسیتی غارها شور و شوق کودکی را می نمایاند که  حضور خود در هستی را  کودکانه آن هم در آستانه میان سالگی به چالش می کشد. و این شکوه با موسیقی جاندار و حماسی و در عین حال آرام و عمیق و دل انگیز جان باری، دو چندان شده است.

(قطعه Journey to fort Sedgewick) اگر برای این حال و هوای انسانی موسیقی باید در نظر گرفته می شد ، موسیقی  ای که زبان حال یک انسان رها شده در طبیعت  و کشف دوباره خود بود، تنهاو تنها  و بعد گذشت سه دهه،  همان چیزی می شد که جان بری هنرمند در نظر گرفته بود.

همنشینی جان دانبار با یک گرگ که او را به واسطه پاهای سفید شیری اش "دو جوراب" می نامد از همین دست اکتشافات  اوست . گرگی که او آن را "تنها همراه " خود می خواند و در آخر به دست سفید پوستان که استعاره ای از جهان مدرن و خشن با سلاح های جنگی و ابزار آلات مدرن هستند نابود می شود.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

"هر روز توی چمنزار جلوتر می رم و هر اکتشاف کوچک و بزرگی برای همیشه توی ذهنم حک میشه و به نظر می رسه من رها شده ام چون از ارتش هم هیچ خبری نیست "

رها شده گی تدریجی و رو به تشدید جان دانبار اما به یکباره به وصل شد گی از شکلی دیگر می انجامد . او که حالا از ارتش رها شده بار دیگر به آدمیان وصل می شود اما آدمیانی از نوع دیگر . سرخپوست ها ! زمانی که او دختر بیهوش شده را سوار بر اسب به سمت قبیله سرخپوستان می برد، برای اولین بار کوین کاستنر چشم اندازی از زندگی بدوی قبیله "سوکس" با چادرهایی یک شکل ، بچه های در حال بازی وزنانی در کنار رودخانه مشغول شستشو ارایه می دهد  که به راستی به مانند کشف یک قاره دیگر ، کشف آمریکایی دوباره برای مخاطب و جان دانبار داستان ماست.

قطعه Stand with a Fist Rememders  (در این سکانس رویایی این موسیقی شور انگیز  جان بری است که هر انسان صاحب طبعی را به وجد می آورد. قابی از  دورنمای این زندگی با سازهای زهی و کوبه ای که در کنار لحن حماسی خود شکوه زندگی قبلیه ای را تداعی می کند.)

اولین ارتباط میان جان دانبار با سرخپوست ها کلمه "بوفالو" هست . چیزی که می توان گفت بخش مهمی از زندگی سرخپوستان بر مبنای آن شکل گرفته است . آنها روزها و ماهها به انظار گله بوفالو می مانند و این حیوان برای آنها علاوه بر تامین مایحتاج زندگی شان موجودی مقدس گونه است. در سکانس " رقص بوفالو" جان دانبار دیگر عضوی از این قبیله بومی و سرزنده است که برای امرار معاش در کنار آنها می جنگد.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

او حال گروه نظامی خود را نه با ارتش آمریکا که با بومیان ساده زیست و مهربانی تشکیل داده است که او را ستوان می خوانند و برای شکار بوفالو ها از او فرمان می گیرند. کوین کاستنر  تقابل و تضاد  میان این دو شکل از زندگی که با میان بری ایجاد می کند. میانبری که فاصله می گذارد میان این دو شیوه نگاه به هستی. این میان بر و فاصله همان دوره تنهایی جان دانبار با اسب و گرگ در کلبه نظامی است که به کشف و اکتشاف درباره خود و ماهیت خود در هستی می پردازد و بعد از آن قدم به مرحله تازه ای می گذارد به نام "زندگی بدوی  قبایل بومی آمریکایی" . اسامی افراد این قبایل نه تنها یک اسم انتخاب شده از جانب پدر و مادر بلکه توصیفی است که از هویت این آدم ها توسط افراد قبیله داده می شود. "شکارچی پرنده " "ایستاده با مشت" "گیسو در باد " که هر کدام داستانی را نهفته در این نامگذاری  با خود یدک می کشند. "رقصنده با گرگ " هم نامی می شود برای توصیف جان دانبار و چه نامی برای این مرد بهتر از این.

موسیقی حماسی و کلاسیک جان بری در تمام ساختار فیلم رقصنده با گرگ ها درخششی جاودانه دارد. در سکانس "شکار بوفالو ها( قطعهthe buffalo Hunt) در گیرو دار دویدن مردانی سوار بر اسب و گریز و گیر افتادن بوفالو موسیقی مانند مارش نظامی ای است که شور و شوق را در رگ های مخاطب جاری می کند.مارش نظامی ای نه خشن و جنگنده بلکه  با اوج  و فرودی دل انگیز و شاعرانه که همراهی گروه کر در این قطعه لطافت دو چندانی به این قطعه داده است و از یک عمل خشن ماهیتی انسانی ساخته است.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

 همان توصیفی که جان دانبار درباره  شکوه زندگی مردمان سرخپوست دارد چکیده ماهیت قبلیه سرخپوست ها و چکیده ماهیت موسیقی این فیلم ست : " به نظر می رسه که اینجا هر روز با یک معجزه به پایان می رسه ، تا به حال مردمی را ندیده ام که اینقدر به خنده تمایل داشته باشند و انقدر به خانواده متعهد باشند و خودشون رو وقف همدیگه کنند. تنها کلمه ای که به ذهنم می آید "هارمونی و هماهنگی " است." جان بری در موسیقی خود هم چیزی جز هماهنگی و هارمونی را رقم نمی زند . در تمام قطعات این فیلم یک هماهنگی درونی و عمیق با سازو کار انسانی به چشم می خورد.

 کوچ سرخپوست ها در افق با آسمان آبی و قرمز  که در یک خط هماهنگ بخشی از طبیعت و بی کرانگی هستی می شوند هم یکی از این دست هماهنگی است. قاب هایی که کوین کاستنر از زندگی این مردم بومی به تصویر می کشد مترادف اش همان موسیقی است که جان بری با آن گوش را نوازش می دهد.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

 می توان گفت  قاب هایی که از " دو جوراب" گرگ همراه و شایدبتوان گفت همزاد جان دانبار می بنیم  موسیقی احساسی و گاها غمگین جان بری, است که بار اصلی این فضا سازی عاطفی را رقم می زند و در برابر قاب هایی از جوش و خروش و تلاش برای بقا و قاب هایی از رقص و شادی و شور زندگی کامل می شود.

 در سکانس "رقص در آتش" که جان دانبار دور آتش می چرخد و گرگ هم او را در این مراسم با شکوه عرفانی همراهی می کند، جان دانبار به اصل خود بازگشته است.(قطعه Rescue of Dances with Wolves")

 سازهای کوبه ای و ریتم با شکوه موسیقی با تم های قبیله ای در این سکانس مستحل شدن جان دانبار را در این مردم تاکید می کند. او حالا بخشی از آنهاست. به زبان آنها حرف می زند، لباس های آنها را می پوشد از غذای آنها می خورد. و با دشمنان آنها می جنگد.

همانطور که خود  اذعان می کند " تعهداتم به این مردم خیلی بیشتر از تعهداتی است که به ارتش دارم! " و به راستی هم همینطور است. او برای جنگ با دشمنان این قبیله آماده می شود، جنگی برای محافظت از ذخیره غذایی زمستانی  که با جنگ های مردمان مدرن برای جاه طلبی و قدرت طلبی ،تفاوت بسیاری دارد.

در سکانس های حمله  قبیله پایونی  به قبیله جان دانبار ، جان بری اینبار رعب و وحشت همان سکانس های جنگ ابتدایی فیلم را  برای مخاطب می نوازد.(قطعه Pawnee Attack) با این تفاوت که این موسیقی کوتاه است زود به فراموشی سپرده می شود  تا گوشزد کند که اتحاد میان مردمان این قبیله را هیچ چیزی نمی تواند خدشه دار کند. اتحاد و هماهنگی  بهترین توصیفی است که می توان بر این سبک از زندگی گذاشت.

 جان دانبار  که می گوید : "وقتی اسم قبیله ای خود رو شنیدم (رقصنده با گرگ)برای اولین بار فهمیدم که کی هستم. جان دانبار هیچ معنایی برای من نداشت." سر انجام هم  از هویت تازه خود نمی گریزد بلکه  از سفید پوستانی می گریزد  که در تعقیب او هستند، و  با هویت تازه خود به عنوان یک سرخپوست به همراه همسر سفید پوستش که او هم پیش از این هویتی سرخپوست را برای خود رقم زده است در دشت های بیکران و باشکوه محو می شود تا هیچ کس حتی مخاطب هیچ نشان و ردی از او پیدا نکند. قطعه( Farewell and End Title)

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

رقصنده با گرگ بهترین قطعات خود را مرهون قاب هایی است دو نفره از جان دانبار و گرگ که معنایی استعاری در این فیلم دارد است؛ قابی هایی که چشمان گرگ و جان دانبار را می بنیم که با هم حرف می زنند، قابی که جان دانبار تلاش می کند گرگ از دست او غذا را بگیرد و با او تعاملی انسانی کند و در نهایت  در سکانس شوم مرگ گرگ توسط سفید پوستان. "Two Socks – The Wolf Theme")قطعه)که غم و اندوه انسانی عمیقی به جان مخاطب از دریچه موسیقی تاثیر گذار و متناسب جان بری رخنه می کند.

بیشتربخوانید : پیکی بلایندرز محبوب ترین سریال مافیایی نتفیلیکس 

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

جان بری John Barry یکی از بزرگ‌ترین و جاودانه‌ترین آهنگسازان تاریخ سینما است.او که به‌واسطه کار در سینمای پدرش، خیلی زود با سینما آشنا شد با  فعالیت در گروه موسیقی ارتش در دوران سربازی،فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد..

جان بَری» در 3 نوامبر 1933 در یورک انگلستان از پدری ایرلندی و مادری انگلیسی به دنیا آمد. پدرش در دوران صامت سینما آپاراتچی سینما بود، اما با نبوغ فراوان تجاری توانست در طول چند دهه مالک مجموعه‎ای از  سینماهای کوچک و بزرگ در انگلستان شود. مادرش پیانیست بود و هم او بود اولین درس‎های پیانو را به فرزندش آموخت.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

«بری» در زمان خدمت سربازی به دسته موزیک نظام پیوست و ترومپت را به عنوان ساز تخصصی‎اش برگزید و همزمان به آهنگسازی و تنظیم آثار دیگران می‎پرداخت. پس از پایان سربازی که مصادف با اواسط دهه پنجاه، ظهور بیتل‎ها و خلق موسیقی پاپ انگلستان بود «جان بری» تصمیم گرفت تا به عنوان یک هنرمند پاپ به شهرت برسد لذا گروه کوچکی را تشکیل داد که در آن علاوه بر آهنگسازی خود نیز سلوی ترومپت می‎نواخت.این آهنگساز اولین بار با رهبری گروه "جان باری سون " The John Barry Seven به شهرت رسید. این گروه پس از شرکت در مجموعه Drumbeatاز تلوزیون BBC بسیار موفق و مشهور شدو مجموعه ای از ترانه های بسیار محبوب و موفق را منتشر کرد .

جان بری به عنوان رهبر گروه "جان بری سون" از سال 1957 تا اوایل دهه 60 یکی از برجسته ترین چهره های موسیقی عامه پسند و راک اند رول انگلستان بود.او در 1960 اولین موسیقی فیلم خود به نام جیمز  را ساخت.

. این فیلم به چنان شهرت در جهان رسید که «جان بَری» برای بقیه عمر به آهنگسازی فیلم روی آورد و حتی تا پایان عمر مقیم هالیوود شد.او آهنگساز ۱۱ سری از مجموعه جیمز باند و خالق تم اصلی این مجموعه است.

تنظیم او از تم موسیقی "جیمز باند" که توسط مانتی نورمن خلق شده بود به آهنگسازی 11 فیلم ازاین مجموعه منجر شد در بین آثار معروف او در این مجموعه می توان به فیلم های .فیلم های "دکترنو" "گلد فینگر" "شما فقط دوبار زندگی می کنید" و "اختاپوس" اشاره کرد.

«جان بري» اولين جايزه اسکار خود را در سال 1967 براي بهترين ترانه و بهترين موسيقي فيلم «آزاد متولد شده» دريافت کرد و دو سال بعد براي ساخت موسيقي فيلم «شير در زمستان» دومين جايزه اسکار خود را دريافت کرد. وي با کسب اسکار بهترين موسيقي براي «از درون آفريقا» در سال 1986 و «با گرگ‌ها مي‌رقصد» در سال 1991 کارنامه افتخارات سينمايي اش را پربار تر کرد. «بري» همچنين دوبار در سال 1972 براي موسيقي «مري، ملکه اسکاتلند» و 1993 براي «چاپلين» نامزد اسکار شده بود. آخرين موسيقي متني که او ساخت براي تريلر جنگي «معما» در سال 2001 با بازي «کيت وينسلت» بود. «جان بري» که ساخت موسيقي بيش از 110 فيلم را در دوران هنري خود برعهده داشت، در سال 1999 به پاس يک عمر دستاورد سينمايي نشان سلطنتي بريتانيا را از ملکه انگليس دريافت کرد.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

جان بری بنیانگذار استفاده از ژانر پاپ در موسیقی فیلم

جان بَری» را به همراه «انیو موریکونه» می‎توان از بنیانگذاران استفاده از موسیقی پاپ در موسیقی فیلم دانست. انیو موریکونه آهنگساز تنظیم کننده و نوازنده ایتالیایی است کهبرای بیش از 400 اثر سینمایی و تلوزیونی موسیقی نوشته است.وی با کارگردانان بسیاری چون سرجو لئونه، برناردو برتولوچی، رومن پولانسکی، الیور استون،فرانکو زفیرلی، کوینتین تارانتینو، جوزپه تورناتوره و پیر پائولو پازولینی  همکاری داشته است.

آثار جان بری به دو دسته اصلی پاپ و کلاسیک تقسیم می‎شود. که رقصنده با گرگ ها در زمره آثار کلاسیک او قرار می گیرد.

 در مجموعه موسیقی فیلم‎های پاپ او می‎توان به آثاری چون «سقوط مرگبار» و «پرونده اپسِرس» و یازده فیلم از مجموعه «جیمز باند» را نام برد. در بخش موسیقی فیلم‎های کلاسیک او نیز «زولو»، «بیرون از آفریقا»، «با گرگ‎ها می‎رقصد»، «ماری، ملکه اسکاتلند»، «آزاد آفریده شده»،  «شیر در زمستان»، «آخرین دره»، «قانع کننده‎ها»، «چاپلین» و «انیگما» (که در ایران به رمزگشایی ترجمه شده) جای دارد. او همچنین برای بسیاری از فیلم‎ها ترانه پاپ ساخت که از آن جمله می‎توان به «کابوی نیمه شب»  اشاره کرد.

از جیمز باند تا رقصنده با گرگ ها

سبک موسیقی بری بیش از هر آهنگساز فیلم دیگر به سرعت قابل تشخیص است. اصولا موسیقی او از نظر هارمونیک در گام مینور یا ماژور ساده بود اما بری با استفاده خلاقانه از مقیاسهای کروماتیک (نیم پرده ای) و مقیاسهای غیر متعارفی برای ایجاد جلوه های رنگی بیشتر، آنرا متمایز میساخت. سبک او معمولا به مقدار کمی پیرو  شیوه گرایی یا منریسم  بوده است (منریسم  سبکی هنری  که در ایتالیای قرن 16 شکل گرفت که بر مبنای اعمال سلیقه شخصی در کم و زیاد کردن مقیاسها و به کار بردن عناصر درخشان و خاص در اجرای اشکال مختلف هنر ایجاد شده بود)

از خصوصیات بارز موسیقی جان بری می توان به شناخت آگاهانه وی از سبک و ژانرهای موسیقی ، شناخت آگاهانه از ساز بندی و علاقه زیاد به ارکسترهای پر وسعت و دینامیک های بالا و سازهای برنجی و کوبه ای ، استفاده آگاهانه از کر، استفاده بجا از موسیقی برای نقاط تاثیر گذار در فیلم هایش اشاره کرد.

 

 

برای دیدن خبرهای داغ،تصاویر و متن های زیبا به «کانال تلگرام ایرانی نیوز» بپیوندید
مطالب برگزیده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر
* مجله اینترنتی ایرانی نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.