شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

کد خبر: ۱۷۶۱۷
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۰ - 01 September 2020
پ
معرفی و تحلیل سریال عشق امروزی modern love
سریال عشق امروزی سریالی چند اپیزودی است که بر اساس داستان های عاشقانه واقعی از ستونی به همین نام در نیویورک تایمز ساخته شده است.

عاشقانه هایی ازنیویورک تایمز

شاخه: سریال عشق امروزی که داستان های خود را از ستونی به همین نام از نیویورک تایمز الهام گرفته است، بهترین نسخه خود را در همان قسمت اول ارایه می دهد. برای کسی که  تاکنون تجربه لازم برای شروع سریالی اینچنینی را نداشته باشد می تواند در برداشت اول از  شروع کار خود عملکردی  بسیار گمراه کننده  و اشتباه داشته باشد، اما مهارت های روایتی منسجم و نمایش عالی در قسمت اول  عشق امروزی به کمک سازندگان این سریال  آمده و حق مطلب را درباره این تجربه موفق به خوبی ادا می کند. روایت یکدست و قابل باور در  اپیزود اول از سریال عشق امروزی( در قسمتی که قاعدتا برترین و منتخب یک مجموعه سریال است)کمک می کند تا جنبه های واضح تری از این سریال چند تکه و ناسازگار (به دلیل داستانی متفاوت در هر اپیزود) اما بسیار جذاب را دریابیم.

در این اپیزود  که نام آن هست "وقتی دربونت مرد مورد اعتماد زندگیت هست"  پگی (با بازی کریستین میلیوتی) که مشغول به کار نقد کتاب در یک مجله معتبر نیویورکی است و در خانه اجدادی خود به همراه یک نگهبان سختگیر و عجیب و غریب(با بازی شگفت انگیز لورانتی پوسا) زندگی می کند، مجردی تحصیل کرده و تنهاست که چالش هایی را برای داشتن یک رابطه مناسب با مردی قابل اعتماد از سر می گذراند. اولین رابطه او به یک سنگ بنای غیر منتظره و گاها غیر عادی از زندگی او تبدیل می شود چرا که دربان مهربان و متعهد خانوادگی آنها، در کسری از ثانیه با نگاه کردن به مرد مورد نظر، او را غیر قابل اعتماد می خواند. این شاعرانگی روایت در حین وفاداری به واقعیت، توسط نویسنده، کارگردان و تهیه کننده اجرایی جان کارنی، به کامل ترین شکل  در قسمت اول سریال عشق امروزی به تصویر کشیده می شود.

 

یک شروع جذاب، قسمت اول؛ وقتی دربونت مرد مورد اعتماد زندگیت میشه

شخصیت های این روایت رفتار بسیار صمیمی و عاقلانه ای دارند و عشق امروزی در این اپیزود نه میان پگی و مردان دلخواهش

بلکه میان او و دربان  میانسال  اتفاق می افتد؛ یک دوستی بر مبنای اعتماد و عشق که برای مخاطب امروزی باشکوه و جذاب است.  گزمن همانطور که برای پگی نقش یک پدر دلسوز را دارد برای فرزند ناخوانده او هم نقش پدر بزرگ را به عهده می گیرد. او برای پگی تنها مرد قابل اعتمادی است که در وقت مواجه با مشکلات بزرگ زندگی اش به جای پدر و مادر می تواند بدون هیچ پیش داوری و متهم شدنی ، به او پناه ببرد. در این اپیزود تضاد میان شور و انرژی این دو بازیگر (که یکی خونسرد و باتجربه و یکی پر از هیجان و شور جوانی است)  دست مایه اصلی  برای جان کارنی کارگردان است تا شکوه این رفاقت را، در حین تضاد ها، یادآوری کند. میلیوتی و پوسا بسیار متناقض عمل می کننداما سرانجام هارمونی ای از ترکیب این دو انرژی و شخصیت متفاوت شکل می گیرد که در قاب های دو نفره از این دو در کنار هم ارایه می شود؛  قاب نهایی  که پگی و گزمن را در موزه حیوانات به همراه دختر کوچک پگی می بینیم که حالا گزمن در نقش پدر بزرگ او و در لباسی غیر از لباس فرم و دربانی دیده می شود، از این دست است سکانسی که پگی در حال دست و پنجه نرم کردن با زایمانش متوجه حضور گزمن در اتاق عمل می شود و این حضور برای او  قدرتی مضاعف برای به دنیا آوردن فرزندش، به ارمغان می آورد.

 در سریال عشق امروزی شخصیتی که میلوتی بازی می کند، در یک خانه دوست داشتنی  و باشکوه که اجاره بهای آن از دهه هشتاد تغییری نکرده است زندگی می کند، سناریویی که  می تواند از هر چیزی که تا به حال در سریال " بازی تاج و تخت" دیده اید خیال انگیز تر باشد. او مانند یک ملکه بر قلمروی خود حکمرانی می کند و دربانی منحصر به خود دارد. در اپیزودهای دیگر سریال عشق امروزی هم با اینکه بیشتر شخصیت های اصلی از طبقه متوسط یا متوسط رو به بالا انتخاب شده اند و دغدغه هایی متناسب با طبقه خود دارند، اما چند روز پس از تماشای این قسمت ها، جزییات دکوراسیون خانه های جذاب و گران قیمت آنها که داستان ها در آن رخ می دهند، رابه خاطر می آوریم. لوکیشن هایی که داستان های این سریال در آن روایت می شود همگی با شکوه و خیال انگیز است و لوکس که می تواند بسیار با واقعیت زندگی امروزی تفاوت داشته باشد.  و این یکی از نقدهایی است که می توان به این مجموعه سریال گرفت. چرا که اگر بر حسب نمونه هم بخواهیم نگاه کنیم تمام آدم هایی که داستان هایی عاشقانه برای نیویرک تایمز دارند نمی توانند همگی مرفه باشند.(هر چند برای برخی از بینندگان این یک مزیت است نه یک اشکال)

از این جهت سریال عشق امروزی هنگامی که شروع می شود می تواند برای مخاطب حکم یک راحتی تسکین دهنده مانند یک کاناپه را داشته باشد که در یک شب سرد زمستانی با یک لیوان چای داغ و آتشی در شومینه او را دعوت به آرامشی می کند تا آسوده خیال به جذابیت های زندگی مدرن و عشق های امروزی نظری بیفکند. البته این می تواند  برای عده ای یک لطف باشد چرا که برای مخاطب سریال های پر از هیجان منفی  و گاها تراژیک مانند " بازی تاج و تخت"  با پایان تلخ خود، حالا نیاز به دیدن سریالی نسبتا کمدی و  پر از شور و نشاط زندگی و پر از رنگ و شادی بیشتر از هر چیزی ضروری باشد. همچنین هنگامیکه ستارگانی چون آن هاتوی  در بهترین  ارایه بازی خود در این مجموعه حضور می یابند مقاومت برای لذت بردن از آن به حداقل می رسد.

ضمن اینکه اگر چه این شخصیت ها مرفه و بدون دغدغه به نظر می رسند اما برای آنها عشق دغدغه ای است که از یافتن آن در جامعه مدرن و شلوغ امروزی ناامید و خسته هستند. برای آن دسته از مخاطبین که  عشق ورای هر مفهومی در زندگی اهمیت دارد، قابل درک است که چرا این شخصیت ها این چنین برای به دست آوردن آن به تکاپو افتاده و همه زندگی خود را وقف آن کرده اند. بحران عدم ارتباط در جامعه امروزی، در شهرهای بزرگ و صنعت زده، یکی از بحران هایی اساسی است که انسان مدرن با آن دست و پنجه نرم می کند و جان کارنی با استفاده از قالب کمدی برای بیان این بحران به خوبی و با درایت عمل کرده است. عشق می تواند لذت بخش ترین موضوع در این قالب باشد که در کنار آن مدت زمان کوتاه هر قسمت(نیم ساعت) به جذابیت آن افزوده است.

عاشقانه هایی ازنیویورک تایمز

 

"پس شبیه بابات بود" یه شام ساده بود دیگه درسته؟

در اپیزود سوم با عنوان " پس شبیه بابات بود، یه شام ساده بود دیگه درسته؟ "جولیا گارنراند برنده جایزه امی، مانند تمام پروژ های سینمایی قبلی خود حضوری درخشان دارد. در داستان پیچیده ای که او به ایفای نقش می پردازد شاید شخصیت او و همانطور مرد پا به سن گذاشته ای که به او عشق می ورزد کمی آزاردهنده و دور از عرف باشد اما با سناریویی پر توان و بازی عالی ای که به کمک آن آمده است، این روایت نامتعارف هم توانسته جذابیت خود را حفظ کند و این رابطه نامعقول را دوست داشتنی جلوه دهد. حداقل در انتهای این قسمت شما متعجب نخواهید بود که پایان این ارتباط به نفع پیرمرد قصه ما باشد چرا که عشق او به دختری جوان،  قابل درک و قابل احترام است.

در بیمارستان، وقفه ای از شفافیت

در قسمت پنجم با عنوان " در بیمارستان، وقفه ای از شفافیت" به همین ترتیب دو بازیگر اصلی خود را با داستانی در می آمیزند که شیمی عجیب و غیر قابل توقف میان دو انسان را به تصویر بکشند. اما در این قسمت بر خلاف بقیه قسمت ها می توان گفت که هیچ ارتباطی میان سوفیا بوتلا و جان کالاگرجونیور صورت نمی گیرد. و بر خلاف تلاش این دو بازیگر، ظریف بودن به ناچار روایت و سناریو (که باید کمی روانشناسانه تر بررسی می شد) شکنندگی و عدم یکپارچگی موقعیت ها و دیالوگ های میان این دو را آشکارتر می کند. شاید سی دقیقه ای برای نشان دادن چنین رابطه و کنکاش در روانشناسی این دو شخصیت بسیار کم باشد. اگر چه که کوتاهی زمان روایت در بعضی از قسمت های عشق امروزی بسیار موثر عمل کرده است اما برای بعضی از آنها بسیار زمان کمی است که در نهایت سردرگمی را برای مخاطب به همراه می آورد. انگار شخصیت ها مجبورند تنها با صرف سی دقیقه تمام آنچه را که هستند عنوان کنند و این اجبار گاهی بسیار جلوه ای تصنعی و دیکته شده به روایتی که مشخصا انسانی است نه مکانیکی  می دهد.

البته دلایل برخی از میان برهای داستان پردازی در بعضی قسمت ها قابل باور و واضح است. می توان به قسمت سوم با عنوان " منو همونطور که هستم بپذیر، هر کسی که هستم" با بازی آن هاتوی اشاره کرد.

منو همونطور که هستم بپذیر، هر کسی که هستم

آن هاتوی به عنوان زنی دو قطبی که تمام عاشقانه هایش را خراب می کند در این بخش به ایفای نقش می پردازد.تقسیم بندی زمانی در این قسمت درست و قابل توجیه صورت گرفته است که به فراخور تقسیم شدن دوره های افسردگی و همچنین شیدایی این زن مالیخولیایی است. چالش هایی که به خاطر بیماری خود با آنها دست و پنجه نرم می کند می تواند وقفه های زمانی در روایت عاشقانه او با مردی که در سوپر مارکت دیده است را توجیه کند. هر چند وجود سکانس های غیر ضروری  رقص در این قسمت این تصور را  برای مخاطب به  وجود می آورد که این اپیزود بیشتر به عنوان ویترینی برای آن هاتوی ساخته شده است تا یک پرتره واقعی با بیماری روانی واقعی.  درست است که یک بیمار دوقطبی  لحظات ناخوشایندی از بیماری اش را در تقابل با  لحظات شاد و شیدایی اش تجربه  می کند اما با وجود قالب کمدی و طنز این روایت،  تضاد میان این دو حالت روحی شخصیت اصلی،  بسیار اغراق آمیز به نظر می رسد. همچنین یکنواختی سکانس هایی که آن هاتوی دچار رخوت افسردگی می شود با اختصاص دادن زمان زیاد برای آن، شاید کمی برای مخاطب خسته کننده و ناامید کننده باشد. با این همه وقفه های زمانی و روند اتفاقات در این اپیزود  نسبت به قسمت " بیمارستان، وقفه ای از شفافیت " بسیار منطقی تر و قابل باور به نظر می رسند.

کوشش جهت سر پا نگهداشتن ازدواج

در اپیزود  " کوشش جهت سرپا نگهداشن ازدواج" مخاطب طبیعتا از دیدن تینا فی و جان استلاتری در یک قسمت و در کنار هم هیجان زده شده می شود آن هم با وجود کارگردانی شارون هوگان که نویسندگی این اپیزود را هم به عهده داشته است.

چیدن کنار هم صحنه هایی از زوجی که در مطب روانشناس به جستجوی عشقی تازه برای خود می گردند که بعد از رفتن فرزندانشان بتواند آن دو را کنار هم نگه دارد. شالوده این اپیزود است. نوعی تلاش برای بازگرداندن یک رابطه و یک ازدواج طولانی مدت، که رو به مرگ است. قصه ای  کلیشه ای که در تلوزیون هم کمیاب نیست. از این رو برگ برنده این روایت را می توان تنها حضور ستارگان آن دانست که با طراحی بازی خوب در کنار هم یک زوج پر از اختلاف و جنجالی را به تصویر می کشند. این زوج پر هیایو که هیچ درک متقابلی آن هم در آستانه میانسالی از همدیگر ندارند، با اشتراک متناسب اسلاتری و تینا فی در تمام قاب ها و سکانس هایی که به جر و بحث می پردازند، سکانس های بازی تنیس و پرتاب توپی که مانند دیالوگ هایشان تهاجمی و بی هدف است، صورت گرفته است. با این همه شاید روا نیست که برای پرداخت یک داستان کلیشه ای و شخصیت های کلیشه ای از دو ستاره در کنار هم استفاده کنند. چرا که هیجان دیدن این دو در کنار هم جایی برای درک بهتر روایت و پیام اخلاقی و انسانی آن از جانب مخاطب باقی نمی گذارد.

وقتی کوپید یک خبرنگار فضول باشه

 در مقابل قسمت "کوشش جهت سر پا نگه داشتن ازدواج" که مشخصا روایتی ستاره محور است ، اپیزود فلاش بک محور با بازی  دی پاتل و کاترین کینر که در آن دو انسان موفق داستان هایی از عشق از دست رفته خود را بازگو می کنند، در حین  درخشان بودن بسیار ساده و صمیمی است، هم داستان و هم فضا سازی، داستانی ناب و غیر کلیشه ای که سادگی و  صمیمیت خود  را از بازی در خور تحسین این دو بازیگر می گیرد. همچنین نامگذاری این اپیزود بسیار هوشمندانه است "وقتی کوپید یک خبرنگار فضول باشه" (کوپید از خدایان رومی وفرزند ونوس است.پسر بچه ای با تیر و کمان در دست که از نمادهای ولنتاین – روز عشق- هم می باشد.)

روی هم رفته در سریال عشق امروزی اگر خط اصلی داستانی  برای سازندگان این اثر، کمی  مهم تر کلیدی تر از حضور ستارگان و بازی آن ها در کنار هم بود، و در هماهنگی کامل پیش می رفت شاهد شاهکاری فراتر از اینها از این مجموعه هشت قسمتی بودیم. مهارت همدلی میان بازیگران و کاریزمای طبیعی آنها به نظر می رسد بیشتر از خط روایت اصلی برای مطرح شدن این سریال در خور اهمیت بوده است. در کل سه قسمت برتر ( اول، هفتم و هشتم)عمق و شفافیت بیشتری در خط داستانی و باور پذیری کاراکترها نسبت به بقیه اپیزودها دارند.

قسمت پایانی؛ یک برگ برنده

قسمت هفتم داستان داستان رابطه کمی زننده اما در عین حال بسیار بامزه  یک زوج همجنسگرا با یک زن بی خانمان است که قرار است فرزندی را که در شکم دارد برای سرپرستی به این زوج بسپرد. اندرو اسکات و براندون کایل گودمن در نقش این دو زوج همجنسگرا هر دو بسیار جذاب و باور نکردنی عصبی و وسواسی هستند. در پایان عشق امروزی در واقع جایگزینی این اپیزود حرکتی قابل توجه و هوشمندانه است. چرا که بار طنز کل کار را که در قسمت های قبلی زیاد اثری از آن نبود، این قسمت به تنهایی با بازی خوب اندور اسکات و براندون کایل به دوش می کشد. هدیه ای که این اپیزود به عنوان فینال سریال عشق امروزی به این مجموعه می دهد همین خنده ای است که از رهگذر شخصیت پردازی خوب از مخاطبش می گیرد. اندور اسکات یک مرد خشن و در عین حال احساساتی، وسواسی و تا حدود زیادی بیفکر،  قدرت طلب و در عین حال روشنفکر و اهل مطالعه است که تضادهای شخصیت او در تقابل با شریک زندگی خود و زن بی خانمان یک کمدی تمام عیار را رقم می زند. این قسمت شیرین و  تلخ ، غم انگیز و نشاط آور، با این پرداخت خوب در رواایت می تواند سر آغاز خوبی باشد برای شروع فصل دوم سریال عشق امروزی. چرا که تناسبات مناسب در این قسمت که چاشنی طنز را دقیق و به  اندازه با واقعیت گاها تلخ و  پذیرفته نشده (جامعه همجنسگرایان)  مخلوط می کند و آن را به عنوان قسمت نهایی و برگ برنده  خود در نظر می گیرد این حدس را تقویت می کند که سریال عشق امروزی برای فصل دوم خود بسیار با قدرت تر عمل خواهد کرد.

 

برای دیدن خبرهای داغ،تصاویر و متن های زیبا به «کانال تلگرام ایرانی نیوز» بپیوندید
مطالب برگزیده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر
* مجله اینترنتی ایرانی نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.