شما با خانواده خود در خانه هستید و قصد دارید برای زمان تابستان آینده تعطیلات را برگزار کنید. خانواده نشسته و شما شروع به بحث و گفتگو در مورد گزینه ها می کنید و بعد از یک ساعت تصمیم می گیرید که یک تریلر مدرن را اجاره کنید و از مکان فعلی خود (نیویورک) به میامی برای تعطیلات رانندگی کنید. میامی هدف شماست و تمام اقدامات لازم برای رسیدن به آنجا اهداف شماست.

در طول مقاله ، من به استعاره فوق الذکر خواهم پرداخت تا اهداف ، اهداف و رابطه و اختلافات بین آن دو را توضیح دهم.

اهداف چیست؟

ساده ترین راه برای توضیح اینکه اهداف چیست این است که بگویم مقصد نهایی شما هستند. این مکان جایی است که شما می خواهید از لحاظ ذهنی ، جسمی ، روحی ، معنوی باشید.

یک هدف آینده ای را که ما می خواهیم اتفاق بیفتد نشان می دهد و آن را به عنوان کانونی برای رسیدن به زندگی می خواهیم.

از طرف دیگر ، اهداف رسیدن به هدف خود هستند. برای هر هدف واحد ، می توانستید اهداف بسیاری داشته باشید. هدف در مورد بالا اجاره تریلر (راه رسیدن به میامی) است اما همانطور که گفتم ، شما می توانید و برای بسیاری از اهداف اهداف بسیاری داشته باشید.

با بیان اینکه هر روز به مدت 6 ساعت رانندگی می کنید (یک هدف) می توانید اهداف دیگری را به هدف رسیدن به میامی اضافه کنید. همچنین ، اهداف می توانند به عنوان شاخص هایی عمل کنند که به شما می گوید شما در راه صحیح رسیدن به هدف خود هستید.

اگر جاده را از نیویورک به میامی می گذرید ، در طول مسیر باید از شهرهایی مانند فیلادلفیا ، بالتیمور ، واشنگتن D.C ، ریچموند و جکسونویل عبور کنید. همه اینها به عنوان نشانگر این هستند که شما در راه صحیح هستید و باید در راه خود ادامه دهید.

اما آیا یک تفاوت سیستماتیک وجود دارد که به تفاوت اهداف و اهداف کمک می کند؟ بله ، وجود دارد و فصل بعد همه چیز در مورد آن است.

اهداف در مقابل اهداف

اهداف به این سوال پاسخ می دهند که چیست.
"شما می خواهید چه کاری انجام دهید؟"
"من می خواهم خانواده ام را برای تعطیلات به میامی ببرم"

از طرف دیگر ، اهداف به سؤالات چگونه پاسخ می دهند.
"چطور به میامی می رسید"
"ما یک تریلر را اجاره می دهیم و همه راه را رانندگی می کنیم"

اهداف می توانند اظهارات مبهم و کیفی باشند که اندازه گیری آنها دشوار است. گاهی اوقات آنها می توانند باینری باشند که اندازه گیری آنها توسط انجام شده یا انجام نشده است. نمونه ای از هدفی که ناپلئون داشت: "من می خواهم روسیه را تسخیر کنم." با انجام / انجام کار به راحتی می توان اندازه گیری کرد. در مورد او ، این کار انجام نشده است.

اما پس از آن ، اهدافی وجود دارد که کاملاً غیرقابل توصیف است. به عنوان مثال ، "من می خواهم بهترین بازیکن کلارینت جهان باشم" ، یا "می خواهم موفق شوم" یا "می خواهم عشق زندگی خود را بیابم." این اهداف غیرقابل ارزیابی هستند زیرا بیشتر آنها مبتنی بر احساسات هستند. و اندازه گیری احساسات غیرممکن است.

اهداف غالباً مبهم و غیرممكن هستند ، اما ما به آنها به عنوان راهنما نیاز داریم. بنابراین ما به چیزی نیاز داریم که قابل اندازه گیری و اندازه گیری باشد و به همین دلیل اهداف وجود دارند.

اهداف کاملاً قابل اندازه گیری ، موارد خاصی هستند که ما برای رسیدن به هدف خود انجام می دهیم.

در مثال تعطیلات خانوادگی که ذکر شد ، جایی که هدف رسیدن به میامی است ، اهداف پاسگاه هایی را می توان اندازه گیری کرد. اینها اندازه گیریهای بسیار لازم را ارائه می دهند که به ما می گوید اگر در مسیر صحیح هستیم یا باید چیزی را تغییر دهیم.

هدف: طی 3 روز به مقصد میامی از نیویورک بروید

اهداف:

رسیدن به ریچموند تا ساعت 7 بعد از ظهر. روز اول،
تا ساعت 7 بعد از ظهر به جکسونویل برسید. روز دوم
رانندگی در میامی ساعت 7 بعد از ظهر. روز سوم

اگر به اهداف فوق نرسیدیم ، باید چیزی را تغییر دهیم. در غیر این صورت ، ما به هدف خود نخواهیم رسید.

اگر در روز دوم دیر به ریچموند برویم ، این بدان معنی است که یا باید سرعت خود را تنظیم کنیم (سریعتر رانندگی کنیم) ، زمان رانندگی خود را تنظیم کنیم (در روز بیشتر ساعت رانندگی کنیم) یا توقف های کمتری داشته باشیم (زمان استراحت کمتری). چندین روش مختلف وجود دارد که ما می توانیم رویکرد خود را برای رسیدن به هدف خود تنظیم کنیم.

تبدیل شدن به یک متخصص دقایقی صاحب نظر ، نیاز به گوش جدی ، تمایل به یادگیری و تمرین دارد ، اما با پیروی از این نکات به زودی مهارت خواهید یافت.