شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

شاخه| مجله اینترنتی و نشر دیجیتال برخط خانواده و سبک زندگی

کد خبر: ۱۴۰۶۸
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۱۸ - 01 June 2019
پ
نمیدونم چه حکمتیه هروقت من دارم یه فیلم ترسناک میبینم جای حساس فیلم یه دفعه یخچال میگه تاااااااااااااااااااااااا ق!

شاخه

خاطراتی در بین هر فرد است که بسیار برای خود شیرین است و ما نیز برای شما خاطرات بسیار زیبایی را آماده کرده ایم که امیدوارم لذت ببرید

 خاطرات جالب طنز

یه روز زنگ زدم به مامانم دیدم ای داااااد گوشیشو جا گذاشته تو خونه…
بابام گفت:کیه داره زنگ میزنه؟
گفتم:خودمم با مامان کار داشتم دیدم گوشیشو جا گذاشته
حالا شما گوشیه منو بگیر ببینم این سیریش کیه ۳ساعته داره زنگ میزنه با مامان ول کنم نیس

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

دیروز رفتم کارت عابر بانک رو از مامانم بگیرم حالا مکالمات بین من و مامانم :
مامان کارت من کجاست ؟
مامانم :تو کیف کارت ها
من : کیف کارت ها کجاست ؟
مامانم : کنار کارت ملى و گواهینامم
من:خوب گواهینامت کجاست ؟
مامانم :تو کىف پولم
من: خوب کیف پولت کجاست ؟
مامانم :توکیف قهوه یمه دیگه
من:خوب کیف قهوه ایت کجاست ؟
مامانم: تو اتاقمه پسره ى دیوونه
من پس از بیست دقیقه گشتن
من : مامان پىداش نمیکنم خودت بیا بده
حالا مامانم اومده مستقیم رفته تو اتاق خوهرم اوورده داده میگه بیا بگیر پسره خنگ

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز
خطبه عقد زوج جوان جاری شده بود اما آن ها همچنان در اتاق عقد مانده بودند و گروه دیگری منتظر بودند تا نوبتشان شود اما ... عاقد که از این انتظار متعجب شده بود وارد سالن شد و منظره عجیبی دید. جایگاهی که به ارتفاع 30 سانت با تکه های به هم پیوسته برای استقرار عروس و داماد فراهم شده بود به طرز عجیبی از سوی عده ای از خانواده های عروس و داماد تکه تکه و جدا شده بود.

آن ها در نگاه های حیرت زده عاقد گفتند حلقه عروس از دست داماد افتاده و گم شده است. عروس گریه کنان به همسرش می گفت باید حلقه را پیدا کند تا این که پس از 10 دقیقه صدای صلوات به گوش رسید و عروس و داماد با چهره ای خندان و دست در دست هم از سالن خارج شدند و یک اتاق به هم ریخته پیش روی مرد عاقد ماند.

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

همسایمون مبل خریده ،بچش داشت تو کوچه بازی میکرد ، که یدفعه باباش از پنجره سرشو آورد بیرون ، داد زد و گفت :
واسه چی بیرون داری بازی میکنی بیا خونه بشین رو مبل!!!!

چند وقت پیش دعوت داشتیم عروسی...موقع شام گودزیلای فامیل (5 سالشه)اومد پیشم نشست...خلاصه دیدم همش با غصه نگا میکنه
بش گفتم اجی بلا چت شده حالا؟
میدونید چی گفت ؟نه جون من میدونید چی گفت؟
گفت:روج لب داری؟گفتم :اره خووو
گفتش :الان باهاته گفتم:اره تو کیفمه
گودزیلا:اخیییش خیالم راحت شد...گفتم الانه غذا بخورم روجم پاک میشه...
والا ما هم سن اینا بودیم ...اصن وللش ...ولی میگم بزارین بگم:ما هم سن اینا بودیم بستنی یخی قرمز میخوردیم که لبامون سرخ شه کمی شاد شیم هیییییییییح روزگار !

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

دیروز با آبجیم رفتم بیرون بعدازجلو ی کبابی رد شدیم دیدم ابجیم جلو دماغشو گرفته :
من :چیه چرا دماغتو گرفتی بوش ک خوبه
ابجیم : اخه بو هرچی بهم بخوره دوس دارم بخورم وگرنه حالم بد میشه
یه صد متر رفتیم جلو تر چشتون روز بد نبینه بو فاضلاب میومد .
گفتم آبجی جان نظرت راجبه این چیه بازم دوس داری بخوری

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

اقا بنده دیشب به اتفاق نامزدم رفته بودیم بیرون میخواستم یکم سربه سرش بزارم راجع به ارواح و جن و این چیزا حرف میزدم حسابی ترسید منم کلی کیف کردم .
اقا یدفه ی گربه پرید جلومن و ترانه
من یه جیغ بنفش کشیدم و با سرعت نور فرار کردم
همینجوری که میدویدم برگشتم اونو نگاه کردم دیدم داره دویدن منو تماشا میکنه یعنی ضایع شدمااا

چند شب پیش خونه یکی از دوستام بودم ساعت ۱ بود بابا اس داد مگه صبح کلاس نداری ؟ گفتم اره دارم .
بابا : بیا خونه . صبح چطور میخوای بیدار شی ؟
من : به سختی …
نزدیک ساعت ۲ بود رفتم خونه دیدم بابا نشسته تو پذیرایی گوشیشم تو دستشه قفل کرده رو اسی ک من دادم .
صبح بیدار شدم برم دانشگاه دیدم ماشین بابا طوری پارکه ک نمیتونم ماشین خودمو از تو پارکینگ بیارم بیرون . سویچشو پیدا نکردم ماشینو جا ب جا کنم مجبور شدم برم بالا تو اتاقش . از خواب بیدارش کردم گفت چیه ؟ گفتم ماشینتو بدجوری پارکه نمیتونم ماشینمو ببرم بیرون سویچت کجاست ؟
بابا : نمیدونم .
من : پ الان چطوری ماشینمو بیارم بیرون ؟
بابا : ب سختی …
یعنی تو زندگیم انقده قانع نشده بودم

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

امروز سر جلسه امتحان بودیم...بعد منم به یه سوال نگاه کردم لامصب دستشوییم گرفت
بعد به مراقب جلسه خواستم بگم تا بذاره برم دستشویی.....بین"روم به دیوار" و " گلاب به روت" یه لحظه گیر کردم گفتم: آقا روم به گلاب دستشویی دارم
.....هیچی دیگه سالن امتحان منفجر شد منم الان در افق به سر میبریم

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

اقا خواهر ما چند سال پیش که تازه اشانتیون مد شده بود رفته بود خرید بعد خانومه گفت این محصول اشانتیون هم داره حالا این خواهر مام برگشته میگه میشه همینو که میگین رو ببینیم.
تصور قیافه فروشنده رو به عهده خودتون میذارم.

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

امروز تو بازار دختر بچه ای رو دیدم نگاش به گوجه سبز بود،
دلم براش سوخت رفتم براش یه پلاستیک پر کردم،
بهش گفتم :
بیا عمو نوش جونت، یهو با چشای اخم کرده گفت : گدا خودتی
بذا بابام بیاد بهش بگم منو چی فرض کردی
آب دهنمو قورت دادم و اصن وانستادما.. در رفتم !!!

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

آقا امروز رفتم طلافروشی واسه خودم انگشتر خریدم خیلی ذوق زده بودم چشتون روز بد نبینه سرم پایین بودوهمینجور داشتم نگاش میکردم وازدر میرفتم بیرون که باسررفتم تو شیشه.فقط همینو بگم حاضر بودم انگشترو بدم و فرار کنم کل ادمای داخل مغازه داشتن کفشاشونو گاز میزدن ازخنده

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

تا حالا دو بار نصفه شب با تشنگی خیلی شدید رفتم سر یخچال بجای شیشه آب شیشه آبلیمو رو سر کشیدم
تازه یه بارم بچه بودم بجای آب عرق مرزه رو سر کشیدم......
یعنی میگید دماغم مشکل داره؟؟

خاطرات جالب طنز

خاطرات جالب طنز

دیشب ساعت ۳شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده میگه : پسرم پسرم !
من : هوووم ؟؟
بابام : بابا بیداری ؟
من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم.
بابام : زهرمار مگه من باهات شوخی دارم ؟
من : پدر من خو ساعت ۳ بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟
بترس از روز رستاخیز ، بترس از آتش دوزخ !
بابام : بابا خوابم نمیبره بیا با هم شطرنج بازی کنیم !
من : ای خدااااااااااا
حالا داشتیم بازی میکردیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد…
من : بابا اون سربازه مازراتی نیست که اینجور میرونیش ؟!
بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگترت رو داشته باش ،
پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول ؛
کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم !!

خاطرات جالب طنز

 

امیدوارم از این داستانهای زیبا لذت برده باشید

 

گردآورنده : شاخه

برای دیدن خبرهای داغ،تصاویر و متن های زیبا به «کانال تلگرام ایرانی نیوز» بپیوندید
مطالب برگزیده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر
* مجله اینترنتی ایرانی نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
* لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.
* نیازی به نوشتن نام و یا ایمیل نمی باشد،می توانید به صورت ناشناس نظر بدهید.